طریقه قادریه ( فصل نهم کتاب تصوف در غرب آفریقا نوشته حجت الاسلام و المسلمین سید محمد شاهدی )

طریقه قادریه

مؤسس طریقه قادریه

یکی از طرق صوفیه منتشر در قارّه آفریقا، طریقه قادریه است. می‌توان گفت، قادریه تنهاطریقه‌ای است که در همه کشورهای آفریقایی که در آنها مسلمانان حضور دارند، پیرو دارد. هرچند که این طریقه، از جهت تعداد پیروان، به مراتب کمتر از تیجانیه است؛ ولی بیش از تیجانیه در کشورهای دیگر آفریقایی منتشر شده است.

از سویی، طریقه قادریه در آفریقا معروف به «أمّ الطرق» است و اکثر طرق دیگر، یا از آن منشعب شده و یا طرق دیگر از قبیل مریدیه و تیجانیه، ترکیبی از قادریه و طرق دیگر است. بنیان‌گذار طریقه قادریه، شیخ‌عبدالقادر الجیلانی (گیلانی) متولد سال ۱۰۷۷ میلادی و متوفای سال ۱۱۶۶ میلادی است. در خصوص شخص عبدالقادر که آیا از سادات است یا نه، بحث و جدل زیادی در میان پیروان شیخ‌وجود دارد. بسیاری از طرفداران و پیروان این طریقه بر این باورند که عبدالقادر از سلاله اهل‌بیت ع است؛ ولی بعضی این ادعا را ردّ کرده و در این باب تألیفاتی نیز دارند.

همان‌گونه که ذکر شد، در مورد نسب شیخ‌عبدالقادر گیلانی اختلاف زیادی وجود دارد. بعضی بر این باورند که نسب او به امام حسین ع می‌رسد و بعضی دیگر بر این باورند که نسب ایشان به امام حسن ع منتهی می‌شود. برخی از نویسندگان مدعی هستند که شجره شیخ‌عبدالقادر به امام جعفر صادق ع و از ایشان به ابوبکر می‌رسد. صاحب کتاب اتحاف الأکابر می‌گوید: هرچند در نسب شیخ‌اختلاف است که آیا از سادات است و یا از غیرسادات، ولی آن چیزی که بر آن اتفاق است، اینکه نسب شیخ‌عبدالقادر به پیامبر ص  منتهی می‌شود.[۱]

درهرصورت، این طریقه از شمال و شرق آفریقا وارد این قارّه شده است و دارای انشعابات مختلفی از قبیل قادریه صادقاب، قادریه یعقوبات، قادریه مکاشفیه و قادریه عَرَکیه در سودان، قادریه بوکنتیه در موریتانی، العماریه در الجزائر و تونس، العروسیه در طرابلس و مغرب، الأشرفیه در ترکیه، السمانیه و البکائیه در سودان، المشرفیه در یمن، الهندیه و الخلوصیه و النابلوسیه و الرومیه و الوسلاتیه در ترکیه، الیافعیه در یمن و سومالی، الهالیسیه در کردستان و … است.

برخی از مورخان طریقه قادریه، فروع این طریقه را تا ۶۰ طریقه ذکر کرده‌اند که در اغلب کشورهای جهان مراکز و زوایای ذکر دارند. آنان طرق مختلف منشعب‌شده از طریقه قادریه را در هرکشور و منطقه، به نام مؤسس و یا منطقه منسوب به آن نام‌گذاری کرده‌اند[۲].

سند طریقه قادریه

سلسله سند طریقه قادریه از دو طریق به حضرت امیرالمؤمنین ع می‌رسد:

یکی از طریق معروف کرخی از شیخ‌مبارک داوود طائی و شیخ‌امام متوکل حبیب عجمی و حسن بصری به علی‌بن ابی‌طالب ع می‌رسد.

کتاب اتحاف الأکابر سند دیگری را از طریق معروف کرخی به‌ترتیب، به امام رضا ع ، امام موسی کاظم ع ، امام جعفر صادق ع ، امام محمد باقر ع ، امام سجاد ع ، امام حسین ع ، امام حسن ع و حضرت علی ع می‌رساند[۳].

طریقه قادریه و تشیع

بسیاری بر این باورند که شیخ‌عبدالقادر، مبادی تصوف خود را از فکر شیعی گرفته است و اجازات خرقه تصوف را با واسطه، از معروف کرخی گرفته است. در اینجا به برخی از مشترکات بین قادریه و شیعه اشاره می‌شود:

طریقه قادریه و ذکر صلوات

یکی از اذکار و اوراد مهم نزد طرق صوفیه، ذکر صلوات بر محمّد و آل محمّد است. تنها اختلاف در میان این طرق، در خصوص نحوه صلوات است که هرکدام، کیفیت معینی را انتخاب کرده و روزانه بر قرائت آن ملتزم هستند. امّا از نظر همه این طرق (وجه مشترک همه این طرق)، بهترین کیفیت این ذکر، همان است که پیامبر ص هنگام نزول آیه ۵۶ سوره احزاب (إِنَّ اللّهَ وَمَلائِکَتَهُ یصَلُّونَ عَلَی النَّبِی یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَسَلِّمُوا تَسْلیماً) بیان فرمودند و معروف به «صلوات ابراهیمیه» است و آن صلوات بر محمّد و آل محمّد ص است.

البته در نحوه صلوات ابراهیمیه اختلاف وجود دارد. شیخ‌عبدالقادر الجیلانی مؤسس و بنیان‌گذار طریقه قادریّه که می‌توان گفت اُمّ الطرق به حساب می‌آید، در کتاب السفینه القادریه، بر صلوات کامل (محمد و آل محمّد) تأکید دارد و صلوات ابتر و مقطوع (صلوات بدون ذکر آل) را قبول ندارد. وی روایتی از پیامبر ص از کتاب الأوسط طبرانی نقل می‌کند که آن‌حضرت فرمودند: «کُلُّ دُعاءٍ مَحجُوبٌ حَتّی یُصَلَّی عَلی مُحمّدٍ وعَلی آلِ محمّدٍ»[۴]

روایت دیگر را نیز از حضرت أمیرالمؤمنین علی ع  نقل می‌کند که فرمودند:

ما مِن دُعاءٍ إلّا بَینَه وَبَینَ اللّهِ حِجابٌ حَتّی یُصَلَّی عَلی مُحَمَّدٍ وَالهِ، فَإِذا فَعَلَ انخَرَقَ ذلِکَ الحِجابُ وَدَخَلَ الدُعاءُ، وَإِذا لَم یَفعَل رَجَعَ ذلِکَ الدُعاءُ[۵].

شیخ‌عبدالقادر صلوات بر پیامبر ص را واجب می‌داند و کیفیت صلوات را متعین نمی‌داند؛ ولی در صفحه ۱۰۶ کتاب خود تصریح می‌کند که کیفیت وارده از پیامبر ص نصّ است و پیامبر ص به قصد تعلیم، نحوه صلوات را به اصحاب خود آموخته‌اند.

عبدالقادر روایتی را بدین عبارت از پیامبر ص  نقل می‌کند:

فَفی مَسالکِ الحُنَفاءِ بِسَندِ مُؤَلّفِهِ شَهابِ الدینِ القَسطَلانِی إلی کَعبِ بنِ عُجره، قالَ: لَمّا نَزَلَت (إِنَّ اللّهَ وَمَلائِکَتَهُ…) الایه، قُلنا یا رَسُولَ اللّهِ! قَد عَلَّمتَنا السَلامَ عَلیکَ یَعنی کَیفیّهَ السَلامِ فِی التَشَهُدِ، فَکَیفَ نُصَلّی عَلَیَکَ؟ قالَ: قُولُوا أَللهُمّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَعَلی آلِ مُحَمَّدٍ، کَما صَلَّیتَ عَلی إِبراهیمَ وَآلِ إِبراهیمَ إِنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ[۶].

شیخ‌عبدالقادر صیغه‌های متعددی از صلوات را ذکر می‌کند و بعضی از آنها دربردارنده صلوات بر اصحاب و ازواج پیامبر ص  است؛ ولی صلوات مؤثر و مروی از پیامبر ص  را صلوات کامله (صلوات علی محمد و علی آل محمّد) می‌داند.

مناجات امیرالمؤمنین ع نزد قادریّه

یکی از اذکار و احزاب مهم طریقه قادریه «حزب الوسیله» است. پیروان این طریقه به خواندن این حزب ملتزم‌اند و آن را به عنوان یکی از ادعیه وارده می‌خوانند. شیخ‌عبدالقادر اکثر فرازهای این حزب را از مناجات حضرت علی ع در مسجد کوفه گرفته است؛ مناجاتی که با این جملات آغاز می‌شود:«اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ الاْمانَ یوْمَ لا ینْفَعُ مالٌ وَلابَنُونَ اِلاّ مَنْ اَتَى اللّهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ وَاَسْئَلُکَ الأَمانَ یوْمَ یعَضُّ الظّالِمُ عَلى یدَیهِ…»[۷].

هرچند شیخ‌عبدالقادر تصریح نمی‌کند که این مناجات را از علی ع گرفته، ولی سیاق و بلاغت و نظم این مناجات، گواهی می‌دهد که کسی جز مولی‌الموحدین أمیرالمؤمنین علی‌بن ابی‌طالب ع نمی‌تواند مانند آن را بیان می‌کند. این مناجات به ترتیبی که شیخ‌ذکر کرده، در کتب ادعیه شیعه موجود است که چندین قرن پیش از تولد شیخ، شیعیان آن را می‌خواندند. البته شیخ‌جملات دعاهای دیگری را از حضرت علی ع نقل کرده و تصریح نیز کرده است که از وجود آن حضرت رسیده است. یکی از آن موارد، «إِلهی کَفانِی عِزَّاً أَن تَکُونَ لِی رَبَّاً…»[۸] است.

اعتراف به ولایت ائمه: و وراثت علم پیامبر ص

علامه شیخ‌محمدبن‌المختار الکونتی (ولادت ۱۲۴۲ قمری) در کتاب جُنّهُ المُریدِ دُونَ المَریدِ پس از بیان خلافت ظاهری که بعد از پیامبر ص برخی افراد آن ‌را تصاحب و غصب کردند، در مورد خلافت باطنیه و ولایت و وراثت پیامبر ص چنین می‌گوید:

وَبَقیَت الخَلافهُ الباطنهُ التی هی عَینُ إرثِ النُبُوهِ علی حالِها عِندَ أهلِها، أهلِ بیتِ النبوهِ المطهّرینَ الذینَ أذهبَ اللهُ عَنهُم الرِّجسَ، فَشَرّفَ بِخلقهم الجنس… فَظَهَر منه أنّ إرث النُبوه باقٍ فیه إلی آخرِ الأبدِ.[۹]

علامه شیخ‌کونتی پس از این بیان، در خصوص زندگانی ائمه: ازمصادر اهل سنت مطالب بسیار جذاب و جالبی را نقل می‌کند که ما در این مختصر برخی از فرازهای آن‌ را ذکر می‌کنیم:

«…. فَوَرَّثَ الحسنُ السِبطُ سِبطَهُ الحُسینَ، ثُمّ اتصَلَت سِلسِلهُ الذَهَبِ. فَأمّا شُهرَهُ السِبطینِ فَقَد أغنَت عَن التَعریفِ بِهِما، وَذِکرُ فَضائِلهما وَمآثرهما. ثم ورّث الحسینُ ابنَه زَینَ العابدینَ، فَخَلَفَه علماً وزهداً وعبادهً، وکان إذا توضأ للصلاه إصفرّ لونه، فقیل له فی ذلک، فقال: ألا تدرون بین یدی من أقف؟…توفی وعمره سبع وخمسون سنه، منها سنتان مع جده علیّ، ثم عشره مع عمه الحسن، ثم إحدی عشره مع أبیه الحسین.

وورثه من بنیه علماً وعبادهً وزهداً أبو جعفر محمد الباقر، سُمّی بذلک: من بَقرِ الأرضِ،‌ای شَقَّها وأثار مَخَبّأتها وَمَکامنَها، فَلذلِکَ أظهر من مَخبأه کُنُوزِ المَعارفِ، وَحَقائق الأحکام والحکم واللطائف ما لا یخفی إلا مُنطَمِسَ البَصیره…

توفی سنه سبع عشره ومائه عن ثمان وخمسون سنه. ثم ورثه من بنیه أفضلهم وأکملهم: جعفر الصادق، فکان خلیفته ووصیه ونقل الناس منه العلوم ما سارت به الرکبان، انتشر صیته من جمیع البلدان، وروی عنه أئمه الأکابر….. .

توفی سنه أربع وثمانین ومائه وعمره ثمان وستون سنه ثم ورثه من بنیه: موسی الکاظم علماً ومعرفهً وکمالاً وفضلاً، سمّی الکاظم بکثره تجاوزه وحلمه، وکان معروفا عند أهل العراق بباب قضاء الحوائج عند اللّه، وکان أعبد أهل زمانه وأعلمهم وأسخاهم.

ولمّا حجّ الرشید، قال له حین رآه جالساً عند الکعبه: أنت الذی تبایعک الناس سرّاً؟ فقال: أنا إمام القلوب وأنت إمام الجسوم، ولما اجتمعا أمام الوجه الشریف علی صاحبه أزکی الصلاه والسلام، قال الرشید: السلام علیک یا ابن عم، فسمعها من حوله، فقال الکاظم: السلام علیک یا أبت فلم یحتملها، وکانت سبباً لإمساکه، وحمله معه إلی بغداد وحبسه سنه، ثم خلی عنه، وسَمّ فی طعامه فَتَمَعّکَ ومات بعد ثلاثه أیام وعمره خمسه وستون سنهً وأولاده حین وفاته سبعه وثلاثون ذکراً وأنثی، منهم: علی الرضا، وهو أنبههم ذکراً وأجلهم قدراً، ومن ثمّ أحلّه المأمون محل مهجته، وأنکحه إبنته وأشرکه فی مملکته، وفوّض إلیه أمر خلافته، وکتب ولایه عهده بیده، وأشهد علیه جمعاً کثیرین، لکنه توفی قبله، ومن موالیه: معروف الکرخی، أستاذ السر السقطی لإنه أسلم علی یدیه.

 ولمّا دخل نیسابور وشقّ سوقَها، وعلیه مظله لا یری من ورائها، تعرّض له الحافظان أبوزرعه الرازی ومحمدبن‌أسلم الطوسی، ومعهما من طلبه العلم والحدیث ما لا یحصی، فتضرّعا إلیه أن یریهم وجهه، ویَروی لهم حدیثا عن أبائه، فاستوقف البَغلَه وأمر غلمانه بکفّ المظله، وأقرّ عُیُون تلک الخلائق لیتمتعوا برؤیه طلعته المبارکه، فکانت له ذؤابتان متدلیتان علی عاتقه، والناس بین صارخ وباک ومتمرّغ فی التراب ومقبل لحافر بغلته، فصاحت العلماء: معاشر الناس أنصتوا، فأنصتوا واستملی منه الحافظان المذکوران، فقال: حدثنی أبی موسی الکاظم… .(ذکر حدیث سلسله الذهب)… . ثم أرخی الستر وسار، فَعُدّ أهل المحابر والدواه الذین کانوا یکتبون فأنافوا عشرین ألفاً، قال أحمد بن حنبل:«لو قرأت هذا الإسناد علی مجنون لبرئ من جُنّته».

وتوفی وعمره خمسه وخمسون سنه، عن خمسه ذکور وبنت، ورثه منهم أجلّهم: محمد الجواد لکنه لم تطل حیاته.

ثم توفی سنه عشرین ومائتین وعمره خمس وعشرون سنه، عن ذکرین وبنتین أجلّهم: علی العسکری [۱۰] علماً وسخاءً ودیانهً وصیانهً.

توفی سنه أربع وخمسین ومائتین، وعمره أربعون سنه، عن أربعه ذکور وأنثی، ورثه منهم ابنه: ابو محمد الحسن الخالص[۱۱]، ولد سنه اثنتین وثلاثین ومائتین… .

… ورجع الحسن إلی داره فأقام به عزیزاً مکرماً وصلات الخلیفه تَصل إلیه کلّ وقت، إلی أن مات بسرّ مَن رأی، وعمره ثمانیه وعشرون سنه، ولم یخلف غیر إبنه: محمّد الحجّه، وعمره عند وفاه أبیه خمس سنین، وأتاه الله فیها الحکمه، ویسمّی القائم المنتظر، قیل: لأنه سَتَر بالمدینه وغاب فلم یُعرَف أین ذَهَبَ، فادّعت الرافضه فیه أنه المهدی.

سپس علامه شیخ‌محمدبن‌مختار کونتی در خصوص ولایت و وراثت پیامبر ص چنین می‌گوید:

«فَعَلِم مما مرّ تَعَیُّنُ الخلافهِ، وکونها إرث النبوه وأنّها لا تنقطع مادام حبل الإسلام ممتداً، وأنّ القائم بها لایزال موجوداً بنسبه التوارث خلفاً عن سلف.

ثمّ لمّا کانت النبوه هی الأصل، موهبهٌ ربانیهٌ ومنزلهٌ صمدانیهٌ، کانت خلافه الولایه کذلک، فلایتوّصل إلیها بسبب، ولاتنال بکدح ولا طلب، أعنی أصلهما الذی هو سابقه إراده الخصوصیه بمنزله النبوه والولایه، وإلا فشواهدهما ولوائح الخصوصیه بهما بسبب المبایعه[۱۲].

اعتراف به مذهب تشیع

برخی از شیوخ طریقه قادریه در غرب آفریقا، مانند شیخ‌بومحمد کونتا خلیفه قادریه در شهر اِنجاسان سنگال و شیخ‌مام بوکونتا ولیعهد خلیفه قادریه در انجاسان و شیخ‌شریف اتقانا خلیفه طریقه قادریه در شهر نواکشوت پایتخت موریتانی در سال ۲۰۰۲ میلادی، به مذهب اهل‌بیت: اعتراف کرده و طی نامه‌ای شیخ‌عبدالمنعم الزین را به‌عنوان خلیفه عامه پیروان اهل‌بیت معرفی نمودند.[۱۳]

شیوخ طریقه قادریه در سنگال و موریتانی به مذهب اهل‌بیت ع متمایل هستند و حتی بعضی از آنان مثل شیخ‌سیدی بوکنتیه رسماً اعلان تشیع کرده است. آنان در ایام سوگواری عاشورا همه‌ساله مراسم باشکوهی را در شهر انجاسان، مرکز طریقه قادریه در سنگال برگزار می‌کنند. همچنین آنان مراسم مولد النبی ص را در روز ۱۷ ربیع‌الاول جشن می‌گیرند.

طریقه قادریه در دیگر کشورها

طریقه قادریه که قدیمی‌ترین طرق صوفیه و به قول بعضی از علمای تصوف، به عنوان ام الطرق شناخته شده است، زمانی در بسیاری از کشورهای آفریقایی جایگاه خاصی داشت و اغلب مسلمانان، پیرو این طریقه بودند. ولی با تأسیس طریقه تیجانیه به‌وسیله سیداحمد التیجانی و نشر آن در کشورهای آفریقایی و به‌خصوص شمال غرب و غرب این قاره، به مرور زمان در بسیاری از مناطق، طریقه تیجانیه جای خود را به طریقه قادریه داد.

می‌توان گفت که در سودان غربی، مهم‌ترین عامل در نشر طریقه تیجانیه و به فراموشی سپرده شدن طریقه قادریه در بسیاری ازمناطق و ضعیف شدن آن در مناطقی دیگر، حضور قوی شیخ‌عمر تال و همچنین شیخ‌ابراهیم نیاس کولاخی بود. این دو نفر نقش بسیار مهمی در نشر طریقه تیجانیه داشتند و در گزارش‌ها رسیده است که شیخ‌عمر تال پس از تشکیل امپراتوری اسلامی خود در غرب آفریقا، بعضی از قبایل را به داخل شدن در طریقه تیجانیه مجبور می‌کرد. شیخ‌ابراهیم نیاس نیز به‌خاطر دارا ‌بودن شخصیت قوی معنوی و اخلاقی، توانست عده زیادی از هواداران طریقه قادریه را به خود جذب کند.

در حال حاضر می‌توان گفت که طریقه قادریه در بسیاری از کشورهای شمال غرب و غرب آفریقا حضور دارد؛ ولی بسیار ضعیف و کم‌رنگ است. تنها در کشورهای موریتانی، سنگال و نیجریه، این طریقه در میان مسلمانان و مراکز دینی و زوایا دارای قدرت اجتماعی است؛ ولی در دیگر کشورها این طریقه بسیار ضعیف و در بعضی دیگر اصلا وجود ندارد.

این طریقه در کشور موریتانی نسبتاً قدرت دارد. خاندان بوکنته از نوادگان عقبه‌بن نافع فهری، از مؤسسان این طریقت در این کشور و برخی از کشورهای غرب آفریقا به حساب می‌آیند. شیخ‌محفوظ از شیوخ این طریقت است و توانسته قادریه را به کشور سنگال و گامبیا وارد کند. ولی این طریقت از جهت موقعیت مردمی و دولتی به پای تیجانیه نمی‌رسد.

طریقه قادریه و حرکت‌های جهادی

اغلب حرکت‌های جهادی شکل‌گرفته در شمال غرب و غرب آفریقا، از سوی شیوخ طرق صوفیه بوده است. از این میان، اقطاب طریقه تیجانیه، از سایر طرق پیشی گرفته و در این زمینه مبارزات گسترده‌ای را در نشر اسلام و مبارزه با استعمار داشته‌اند. حتی در برخی از موارد که پیش از این یاد شد، کسانی چون عمر سعید الفوتی و شیخ‌حماه‌الله توانستند حکومت‌های بسیار بزرگی را در برخی از مناطق غرب آفریقا تشکیل دهند. در این خصوص برخی از شیوخ طریقه قادریه نیز مانند شیخ‌عثمان دان‌فودیو، حرکت‌های جهادی را انجام داده‌اند. ولی می‌توان گفت که بیشتر آنان از فکر تیجانیه متأثر شده بودند و یا اینکه بعدا تغییر طریقه داده و به طریقه تیجانیه پیوسته‌اند. ما در این مختصر، به دو حرکت از حرکت‌های جهادی شیوخ طریقه قادریه که منجر به تشکیل حکومت اسلامی شده است، اشاره می‌کنیم:

جهاد شیخ‌عثمان دان‌فودیو

عثمان‌ بن‌محمد فودی ‌بن‌عثمان‌ بن‌صالح‌ بن هارون ‌بن‌محمد غورطو بن‌جبو بن‌محمد ثنبو بن‌ایوب‌ بن‌ماسران ‌بن‌ایوب ‌بن‌بابا بن‌موسی جکولو. مادر شیخ‌عثمان دان‌فودیو، حوا نام دارد که دختر محمد بن‌فاطمه بنت‌محمدبن‌شریف عبدالصمد است.

نویسنده کتاب الاسلام فی نیجیریا می‌گوید: اجداد عثمان از ناحیه فوتاتور به قصد هجرت به سوی حجاز مهاجرت کرده و در سرزمین هوسا اقامت کرده‌اند. در کتاب زندگی و آثار عثمان دان فودیا آمده است که: عثمان دان‌فودیو به قبیله فولانی تعلّق داشت. قبیله فولانی از فوتاتور در سنگال به شمال نیجریه مهاجرت کرده و در ایالت هوسائی گوبیر سکونت کرده بودند.

ولادت، کودکی، تحصیلات واساتید

عثمان‌ بن‌محمد بن‌عثمان‌ بن‌صالح‌ بن‌هارون، یعنی شیخ‌عثمان دان‌فودیو، در آخرین روز از ماه صفر سال ۱۱۶۸ قمری مصادف با پانزدهم ماه دسامبر سال ۱۷۵۴ میلادی در ناحیه ماراتا از ایالت گوبیر متولد شد. او به‌عنوان عثمان دان‌فودیو شناخته شد. دان‌فودیو به معنی پسر فودیو، و فودیو در زبان فولانی به معنی عالم (تحصیل‌کرده) است. این نامی است که مردم به پدر او «محمد» که فردی دانشمند بود، دادند. اولین معلم شیخ‌عثمان، پدرش بود که به او قرآن را آموزش داد. در ایام طفولیت، پدرش در ناحیه‌ای که «دگل» نامیده می‌شد، مستقر گردید. این منطقه در ۸۴ کیلومتری شمال سوکوتو واقع گردیده و شیخ‌عثمان بیشتر زندگی خویش را در این منطقه به سر برده است.

پس از پدرش، عثمان دان‌فودیو، تحصیلات خویش را نزد دیگران و بستگانش ادامه داد. حدود دو سال نزد عثمان بیندوری تحصیل نمود و از ویژگی‌های او به‌جِدّ تأثیر پذیرفت و پس از او نزد جبریل‌بن‌عمر در منطقه «اقادس» عزیمت نمود. عثمان دان‌فودیو مدت دو سال در خدمت الحاج‌جبریل‌بن‌عمر به تحصیل پرداخت و از وی نیز بسیار تأثیر پذیرفت. گفته شده است که وی کتاب مختصر خلیل‌بن‌اسحاق را نزد این استاد آموخته است.

استاد بعدی دان‌فودیو، حاج‌محمدبن‌راج بود که عثمان دان‌فودیو، کتاب البخاری را نزد او آموخت. عثمان دان‌فودیو، در آغاز جوانی، نظام آموزشی سنّتی مسلمانان را دنبال نمود. در این نظام، خواندن و نوشتن، حفظ کردن آیات قرآن، و یادگیری ترجمه قرآن و حدیث را معمولاً آموزش می‌دهند. وی مطالعه حقوق، ادبیات، علم معانی و بیان (فصاحت و بلاغت) و ریاضیات را نیز دنبال کرد. عثمان دان‌فودیو، خواندن قرآن را نزد پدرش و سایر علوم را از تعدادی از دانشمندان و عالمان زمانش فراگرفت.

به موازات اینکه عثمان آموزش می‌دید، تحت نظارت دانشمندان و علمای دیگر مطالعه می‌کرد و به وعظ و سخنرانی نیز می‌پرداخت. او دوسال تحت تربیت دایی خود بیندوری و دایی دیگرش سامبو که بسیار دانشمند بود، قرار گرفت. سامبو کتاب المختصر را که در حقوق و فقه مالکی است، برای عثمان تدریس کرده است.

شخصیت فکری و اخلاقی

ویژگی‌های برجسته این عالم اسلامی موردتمجید و ستایش فراوان قرار گرفته و به تفصیل درباره آن سخن گفته‌اند. آدم عبدالله الالوری در کتاب خویش به نام الاسلام فی نیجیریا چنین بیان می‌دارد: شیخ‌عثمان‌بن‌فودی مجدد بزرگ اسلامی، در سال ۱۱۶۸هجری متولد و علوم را نزد اساتید مختلفی آموخت. سپس تبلیغ و دعوت را آغاز کرد و از پای ننشست، تا اینکه دولت اسلامی را که به مدّت صد سال، تا قبل از ورود استعمار انگلیس، حکومت داشت، تأسیس و برقرار نمود. وی در سال ۱۲۳۲هجری وفات یافت.

صفات متعددی در شخصیت عثمان‌بن‌فودی جمع شده بود که در بیشتر علمای قبل و بعد از او در سرزمین سودان تحقّق پیدا نکرده بود؛ زیرا او اولین دعوت‌کننده در آفریقا بود که به منظور نهی از منکر قلبی، زبانی و عملی قیام کرد، و سپس سپاه گردآورد و آنها را مسلح کرد و بعد دولت اسلامی را که باید براساس کتاب خدا و سنّت رسول خدا ص و براساس روش حکومت‌های اسلامی صدر اول اسلام حکومت کند، بنیان‌گذاری نمود.

نویسنده کتاب الإسلام فی نیجیریا در خصوص وی چنین می‌گوید:

بن‌فودی، عالم، فقیه، واعظ، مربّی، مصلح، رهبر، امیر، حاکم و امام و بلکه یک امّت بود.

از تقریظی که دکتر «صبوری بیو باکو» بر کتاب زندگی و آثار عثمان دان‌فودیو نوشته است، از شیخ‌عثمان دان‌فودیو با نام «دانشمند بزرگ اسلامی» و «اصلاحگر» یاد می‌کند.

دکتر اسماعیل بالوگون در مقدّمه کتاب زندگی و آثار عثمان دان‌فودیو می‌گوید:

معروف و مشهور شدن عثمان دان‌فودیو، به‌دلیل تقوا و پرهیزکاری و فضل و کمال او بوده است.

همین نویسنده در جای دیگری اظهار می‌دارد که عثمان دان‌فودیو، مبارز، دانشمند، واعظ و سخنران بود. وی در ادامه چنین می‌گوید:

تقوا و پرهیزکاری، فضل و کمال، علاقه‌مندی و وابستگی به اسلام، او را در نگاه قضاوت معاصران و نسل‌های آینده، به‌عنوان یک مرد بزرگ واقعی، مشخص و برجسته نمود.

در کتاب عثمان دان‌فودیو رهبری در تئوری و عمل درباره او چنین آمده است:

شیخ‌عثمان دان‌فودیو که در سال ۱۷۵۴ میلادی ظهور کرد، یک شخصیت متفکر، نویسنده و رهبر معنوی بود.

عثمان دان‌فودیو، آموزش‌های تئوری و عملی پیامبر ص را با اعمال و سخنان خویش به اثبات می‌رساند و آنها را تبیین و تشریح می‌نمود. او مردی بود که مطلقاً به قدرت و ثروت علاقه و دل‌بستگی نداشت و تمام وقت خود را برای آموزش، تألیف و تحقیق و ارشاد و هدایت دیگران صرف نمود.
مَشرب فقهی، اعتقادی، اخلاقی و عرفانی

هرچند در آثار و تألیفات شیخ‌عثمان دان‌فودیو، به‌طور مستقیم و صریح از مَشرب فقهی وی سخنی به میان نیامده است، اما در اثر ارزشمند آدم عبدالله الالوری عبارتی بیان شده است که نشان می‌دهد، عثمان دان‌فودیو پیرو مالکی بوده و براساس آن مذهب مشی می‌نموده است. اظهارات «الالوری» چنین است:

ابن‌فودی علما و فقها را تحریک و تشویق نمود تا با تألیفات و آثار قلمی، مردم سرزمین خویش را از آن آثار بهره‌مند گردانند. ابن‌فودی خود نیز کتاب‌های زیادی در رشته‌های مختلف دینی، سیاسی و فرهنگی تألیف نمود و بیش از صد عالم فقیه که براساس مذهب فقه مالکی به درجه اجتهاد رسیدند، به دست او پرورش یافتند.

این نویسنده در جای دیگری از همین کتاب در بخشی با عنوان «ابن‌فودی المالکی المجتهد مالکی» چنین اظهار نظر نموده است:

لقد کتب الشیخ‌عثمان‌بن‌فودی رساله سماها: هدایه الطلاب أودع فیها آرائه فی التقلید والاجتهاد، ومع ذلک فهو مجتهد فی المذهب المالکی و… ؛ به تحقیق، شیخ‌عثمان‌بن‌فودی کتابی باعنوان هدایه الطلاب نوشته و آرای خویش را درباره تقلید و اجتهاد در آنجا مطرح نموده است و به‌هرحال، او در مذهب مالکی، مجتهد است.

میشل اُمُلُو، نویسنده کتاب سند رسمی تاریخ آفریقا در خصوص عثمان دان‌فودیو چنین اظهار نظر می‌کند:

عثمان دان‌فودیو، به طریقه قادریه که در آن زمان، بزرگ‌ترین طریقه در غرب آفریقا بود، تعلق داشت.

نویسنده دیگری، درباره او چنین می‌نویسد:

عثمان دان‌فودیو، رهبر جهاد فولانی‌های شمال نیجریه عضو برادری قاردیه بود.

آدم عبدالله الالوری، نویسنده برجسته نیجریه‌ای در کتاب خود با نام الاسلام فی نیجریا تصریح می‌کند که «ابن‌فودی» یعنی شیخ‌عثمان دان‌فودیو در اصل قادری‌مذهب بود.

وی همچنین بیان می‌دارد:

… یکی از کسانی که طریقه قادریه را در بلاد سودان ترویج نمود و نشر داد، شیخ‌عثمان دان‌فودیو بود. همه استادان ابن‌فودی و برادران و شاگردان او، به فرقه قادریه منسوب هستند.

وی در خصوص مَشرب اعتقادی وی تحت عنوان «ابن‌فودی الاشعری فی عقیدته» چنین اظهار نظر می‌کند:

شیخ‌عثمان‌بن‌فودی همانند سایر علما و اساتیدش اشعری‌مذهب بود.

شیخ‌عثمان دان‌فودیو در خصوص مسائل اخلاقی و عرفانی شدیداً تحت تأثیر اساتید خویش که پیرو فرقه قادریه بودند، قرار داشت. در این‌باره همان نویسنده می‌نویسد:

ثم شارک ابن‌فودی الصوفیین فی تهذیب اخلاق المسلمین وسلک مسلک اهل الطریق الصوفیه فی تربیه النفوس بالأذکار والأوراد، وانشاء طریقه منسوبه الیه باسم الطریقه القودویه وهی فرع من القادریه؛ سپس ابن‌فودی در تهذیب اخلاق مسلمانان در مسلک و طریقه صوفی‌ها مشارکت کرد و در مسلک و طریقه صوفیه در جهت تربیت نفوس به وسیله اوراد و اذکار، سیر و سلوک نمود و طریقه منسوب به طریقه فودویه را که شعبه‌ای از قادریه است، به‌وجود آورد.

درباره عثمان دان‌فودیو گفته شده است که وی به توسل به حضرت رسول اکرم ص اعتقاد داشت و از او قصاید زیادی به یادگار مانده که در آنها توسلات زیادی به نبی اکرم ص و اصحاب و اولیا داشته است.

صرف‌نظر از مَشرب فقهی و کلامی شیخ‌عثمان، نفوذ و تأثیر کلام و ایجاد تحول فکری و فرهنگی و در نهایت به‌وجود آوردن یک جریان اسلامی و نهضت الهی، نشان می‌دهد که وی از اندیشه‌های والای اسلامی برخوردار بوده و سیره علمی وی حاکی از آن است که از معنویات و عرفان و تزکیه نیز به اندازه کافی سیراب گردیده است.

استراتژی مبارزه و شیوه هدایت و رهبری

فعالیت‌های آموزشی و تبلیغی شیخ‌عثمان، سبب گردید تا حاکمان هوسا بر او خشمناک شوند؛ لذا وقتی پادشاه گوبیر به‌نام «یونفا» توطئه کرد تا عثمان دان‌فودیو را به قتل برساند، او به همراهی اعضای خانواده و برخی از پیروانش به «گودو» مهاجرت کرد.

در ماه فوریه سال ۱۸۰۴ میلادی رسماً جهاد خویش را از «گودو» اعلام و از پیروان مسلمان خویش درخواست نمود تا برای دفاع از خویش مسلح شوند. وی با آموزش و تبلیغ، استراتژی مبارزه با حاکمان وقت را تبیین و تاکتیک‌های رسیدن به قله‌های شرف و عزت و سربلندی را مشخص می‌کرد. عثمان دان‌فودیو در استراتژی دعوت، همانند شیوه انبیا و پیامبران، سلاطین و حاکمان را به سوی اسلام دعوت می‌کرد. در لابه‌لای صفحات تاریخ چنین می‌خوانیم:

عثمان موفق شد سارکی باوا را متقاعد کند که به مسلمانان آزادی مذهب و امتیازاتی مطابق با شأن اسلامی آنان اعطا نماید. اما پس از مرگ سارکی باوا، سارکی یوفنا که این آزادی را تهدیدی علیه خود به حساب می‌آورد، همه امتیازات را لغو و درصدد قتل عثمان برآمد و تهدید کرد که به شهر دِگل زادگاه او حمله خواهد کرد.

با مشاهده تهدیدات و فشارهای روزافزون، و ناامیدی از هدایت حاکمان، عثمان مسئله جهاد در راه خدا را به پیروان خویش اعلام کرد و بدین ترتیب، عثمان در سال ۱۸۰۴ به گودو، در منطقه غربی گوبیر گریخت و طرفدارانش نیز در آنجا به او پیوستند و او را به عنوان فرمانده افراد باایمان (امیرالمؤمنین) برگزیدند. فودیو فرمان جنگ مقدس (جهاد) را علیه حاکمان ایالت‌های هوسا صادر کرد و چون وی پنجاه سال سن داشت، فرمانده این جنگ را به برادر و پسرش محول نمود.

جنگجویان مقدس (جهادگران) تعداد زیادی از شهرهای گویبر را آزاد کردند و در سال ۱۸۰۵ موفق شدند شهرهای «زمفرا» و «کبی» را نیز متصرف شوند. همچنین در سال ۱۸۰۸ «الکالاوا» پایتخت گوبیر را به تصرف درآوردند که در جریان آزادسازی این شهر، سارکی یونفا نیز کشته شد. سپس جهادگران نبرد خود را به دیگر ایالت‌ها کشاندند و تا سال ۱۸۰۹ میلادی شهرهای «زاریا»، «کاتسینا» و «کانو» و همچنین «یوروبالند»، «آداماوا» و «ایلورین» را به تصرف درآوردند.

حاکمان هوسا در برابر سپاه و لشکر مسلمانان توانائی مقاومت نداشته و به‌زودی در برابر سپاه مسلمانان شکست خوردند. به نظر می‌رسد تأثیر آموزش‌های شیخ‌و پیروانش و تحولات فکری به‌وجودآمده، در تحقق و بروز این پیروزی‌ها نقش بسزا و عمده‌ای داشته است.

ایالت‌هایی که به‌وسیله جهادگران به تصرف درآمدند، در قالب یک مجموعه به خلافت تبدیل شدند و عثمان به‌عنوان خلیفه زمام امور آن را به دست گرفت و ایالت‌ها نیز امارت نام گرفتند و هریک از امارت‌ها، به‌وسیله امیری که از جانب عثمان منصوب می‌شد، اداره می‌گردید. عثمان خلافت را به دو بخش تقسیم کرد که عبداللهی در بخش غرب، و محمد بلّو در بخش دیگر آن که در سال ۱۸۰۹ سوکوتو نام گرفت، تحت رهبری خلیفه، زمام امور را در دست داشتند.

در سال ۱۲۰۲ قمری برابر با ۱۷۸۸ میلادی، شیخ‌عثمان دان‌فودیو به‌وسیله سلطان گوبیر احضار و دعوت شد تا به «ماگامی» برای شرکت در نماز عید قربان حاضر گردد. پس از نماز، همه دانشمندان و علما که در حدود هزار نفر بودند، سلطان را رها نموده و به شیخ‌پیوستند.

اگرچه گفته شده که منظور اصلی سلطان، کشتن شیخ‌عثمان بوده است، ولی در این ملاقات، شیخ‌عثمان به سلطان، پنج پیشنهاد ارائه نمود.

سلطان گوبیر، با پنج شرطِ پیشنهادیِ شیخ‌عثمان موافقت نمود. این پیشنهادات عبارت بودند از:

  1. شیخ‌عثمان اجازه داشته باشد که بدون هیچ مانعی مردم را به سوی خداوند دعوت نموده و به امر تبلیغ بپردازد.
  2. افرادی که مایل باشند به شیخ‌بپیوندند و از او پیروی کنند، آزاد باشند و منع نشوند.
  3. با مردانی که لباس مذهبی می‌پوشند، یعنی عمامه می‌گذارند، با احترام رفتار شود.
  4. همه زندانیان آزاد شوند.
  5. از طرف سلطان، نباید مالیات سنگین و زیادی وضع گردد.

این موافقت‌نامه، شیخ‌عثمان و جامعه مسلمانان را در موقعیت مستحکمی قرار داد و برای آنها این امکان را به‌وجود آورد که به مردم آموزش داده و آنها را برای گسترش آموزش و تعلیم و تربیت به سراسر مناطق اعزام نمایند. این افراد و شاگردان شیخ‌هرجا که رفتند، اسلام واقعی را به مردم معرفی و تصویر صحیحی از مکتب و مذهب اسلام ترسیم و ارائه نمودند. ده سال پس از انعقاد توافق‌نامه فوق، سلطان جدید به نام «نافاتا» جامعه مسلمانان را در محاصره خویش قرار داد و بیانیه‌ای به شرح ذیل منتشر نمود:

  1. فقط به شیخ‌عثمان دان‌فودیو اجازه داده می‌شود تا تدریس کند.
  2. هیچ پسری نمی‌تواند به‌جز مذهب پدرش، مذهب دیگری را اختیار کند.
  3. کسانی که مسلمان شده‌اند، باید به مذهب پدرانشان رجوع کنند.
  4. به مردان اجازه استفاده از عمامه و به زنان اجازه استفاده از حجاب داده نمی‌شود.

انتشار این بیانیه، حاکی از تهاجم و حمله مستقیم به جامعه مسلمانان بود و دلالت می‌کرد که جهاد و نبرد مسلحانه‌ای در پیش خواهد بود.

شیخ‌عثمان، به‌طور مستقیم به این خصومت و دشمنی پاسخی نداده و به تدریس خویش همچنان ادامه داد.

وقتی که پسر «نافاتا» یعنی «یونفا» سلطان گوبیر شد، سعی کرد با تحریکات اطرافیان و درباریانش، شیخ‌عثمان را به قتل برساند. درباریان احساس کرده بودند که با گسترش جامعه مسلمانان، قدرت و اقتدار سلطان و اطرافیانش تهدید می‌شود. در همین زمان، شیخ‌کتابی با‌نام المسائل المهمه را به رشته تحریر درآورد و به‌طور آشکار، ضرورت هجرت و جهاد برای مسلمانان را در زمانی که ازسوی کفار در معرض خطر قرار بگیرند، بیان داشت.

در برابر تهدید سپاه «گوبیراوا» مسلمانان به سمت شمال غربی یعنی مکانی که «گودو» نامیده می‌شد، مهاجرت کردند. این مهاجرت در ماه فوریه بود؛ یعنی درست زمانی از سال که غذا و آب کمیاب است. مسلمانان به‌رغم آنکه برای دفاع از خود به مدت شش سال مسلح بودند، ولی کاملاً از نظر آب و غذا، برای مهاجرت یا جنگ آمادگی نداشتند.

«یونفا» از تعداد افرادی که به شیخ‌می‌پیوستند، احساس خطر کرده و مهاجرت را ممنوع اعلام داشت و کسانی را که سعی می‌کردند مهاجرت نمایند، مورد آزار و اذیت قرار داده و اموال و دارایی آنها را ضبط و توقیف می‌کرد.

اکنون مقابله و مواجه شدن با این مشکلات، اجتناب‌ناپذیر بود و لذا مسلمانان خطوط دفاعی و استحکامات خویش را آماده کرده و رهبری خویش را نیز انتخاب کردند.

علی‌رغم اکراه و بی‌میلی شیخ‌و اصرار او بر اینکه به اندازه کافی قوی و نیرومند نیست تا عهده‌دار بار سنگین جهاد شود، شیخ‌به‌طور رسمی، به‌عنوان خلیفه جامعه مسلمانان و امیرالمؤمنین انتخاب گردید.

زمانی که هیئت اعزامی کوچکی از گوبیر، به عقب رانده شده و شکست خوردند، اولین کشمکش و زدوخورد اتفاق افتاد.

پس از این، مسلمانان در شهر «مانتاکاری» و «کونی» را تصرف کردند و شیخ‌مجبور شد، دوست صمیمی خویش یعنی «عمر الکامو» را به‌عنوان خزانه‌دار جامعه اسلامی منصوب نماید تا اطمینان حاصل کند که با غنایم و درآمدها بر طبق شریعت اسلامی عمل می‌شود. سرانجام مسلمانان با همه سپاه «گوبیراوا» که به‌وسیله سلطان رهبری می‌شد، در مکانی به نام «کوت» مواجه شدند.

مسلمانان از نظر تعداد و نفرات بیشتر بودند، ولی برای مواجهه با ارتش سنگین سواره‌نظام دشمن مجهز نبودند؛ اما به خاطر خدا و حاکمیت اسلام می‌جنگیدند. پس از یک جنگ شدید، سپاه «گوبیراوا» تارومار و منهدم گردید و پس از این پیروزی، حمایت از مسلمانان به‌طور قابل‌توجهی افزایش پیدا کرد و مسلمانان توانستند به راحتی و آزاد در سرزمین‌های خویش مسافرت کنند.

در بیشتر بخش‌ها، مسلمانان در جنگ موفق و پیروز بودند. سرانجام پس از پیمودن هفتصد مایل در طی هجده ماه، مسلمانان یک پایگاه دائمی برای شیخ‌عثمان ساختند. همچنین محمد بلو، پسر شیخ‌عثمان، ازسوی پدرش برای ملاقات با رهبران مسلمان «کاتسینا»، «کانو»، «دائورا» و «زامفر» اعزام گردید.

او نامه‌ای را از طرف شیخ‌عثمان برای آنها قرائت نمود که در آن نامه، شیخ‌ضمن ابلاغ سلام به رهبران مسلمان، آنها را برای بیعت با خلیفه مطابق قرآن و سنت دعوت نموده بود. نامه همچنین حاوی موعظه و نصیحت شیخ‌به آنان بود. رهبران مسلمان، دعوت شیخ ‌را پذیرفتند و از این راه، بیشتر بخش‌های امروزی شمال نیجریه، به جامعه اسلامی به‌وجودآمده به‌دست شیخ‌عثمان پیوستند. مبارزه همچنان ادامه داشت و اسلام تا بخش‌های جنوب و شرق گسترش پیدا کرد. سرانجام در سال ۱۲۲۳ هجری برابر با سال ۱۸۰۸ میلادی، شهر «آلکالاوا»، پایتخت گوبیر بزرگ‌ترین دژ نظامی دشمنان جامعه مسلمانان سقوط کرد و سلطان نیز کشته شد و بیشتر ساکنان و شهروندان این شهر اسلام را پذیرفتند.

با سقوط «آلکالاوا» مقاومت در برابر مسلمانان در همه جا شکسته شد و خلافت شیخ‌عثمان دان‌فودیو، به‌طور مستحکم در سرزمین نیجریه مستقر گردید.

موفقیت و پیروزی شیخ‌عثمان و یارانش، تأسیس حکومت اسلامی را در سوکوتو به دنبال داشت؛ لذا شیخ‌عثمان بدون هیچ درنگی سازماندهی و ایجاد تشکیلات دولتی سیاسی خویش را پایه‌گذاری نمود. عثمان دان‌فودیو کشور اسلامی را به دو بخش شرقی با مرکزیت «گوآندو»، تحت رهبری برادرش عبدالله، و بخش غربی با مرکزیت «سوکوتو» به رهبری پسرش محمد بلو تقسیم کرد.

اداره این دو بخش تحت رهبری شخصیت این دو جانشین، تا اول ژانویه سال ۱۹۰۰ میلادی ادامه پیدا کرد؛ یعنی درست تا زمانی که همه بخش‌های شمالی نیجریه، قیمومت کشور انگلیس را اعلام نمود.

در سال ۱۲۳۰ هجری برابر با سال ۱۵-۱۸۱۴ میلادی، عثمان دان‌فودیو دوباره از «سیفاوا» به «سوکوتو» نقل مکان کرد و در سوم جمادی الآخر سال ۱۲۳۲ هجری یعنی برابر با بیستم آوریل سال ۱۸۱۷ میلادی، پس از یک‌سال بیماری وفات کرد. پسرش محمد بلّو به‌عنوان امیرالمؤمنین جانشین او شد.

 فعالیت‌های آموزشی، تبلیغی، فرهنگی و سیاسی

محبوبیت و نفوذ و اعتبار عثمان دان‌فودیو، به‌عنوان یک فرد دانشمند و استاد، سبب گردیده بود تا بسیاری از جوانان که برای فراگیری علوم اسلامی و اخذ رهنمودهای معنوی نزد او می‌آمدند، مجذوب وی شوند. او به ایالت‌های مختلف هوسا سفر کرده و پیروی واقعی از شریعت اسلامی را تبلیغ می‌کرد و ماهیت حاکمان هوسا را که مدعی مسلمانی بودند، ولی از به‌کار بستن اسلام ناتوان بودند، افشا می‌نمود.

به‌نظر می‌رسد، جایگاه شیخ ‌به‌عنوان یک استاد مسلم و یک دانشمند علوم اسلامی، در ایجاد انگیزه و جذب مردم، به‌خصوص جوانان، نقش عمده و ویژه‌ای را ایفا کرده است.

شیوه تبلیغات او، از موارد حائز اهمیت است که همگان بدان اشاراتی داشته‌اند. دان‌فودیو در سن بیست سالگی، درحالی‌که واعظ و معلمی توانا بود، از گوبیر به ایالت‌های کبی و زامفرا از دیگر ایالت‌های هوسا سفر کرد و در این ایالت‌ها کلاس‌های اخلاقی و معنوی اسلامی برگزار کرد و بر عمل‌کردن به ارزش‌های متعالی اسلام تأکید کرده و علیه فساد و بی‌عدالتی سخن می‌گفت.

ارائه اندیشه‌های والای اسلامی و اصرار و پافشاری بر ارزش‌های متعالی و انسان‌ساز، از توسعه و گسترش دامنه طرفداران و حامیان شیخ‌عثمان دان‌فودیو، حکایت می‌کند.

بدون هیچ تردیدی، این حرکت شیخ‌در ایجاد تحول فکری و فرهنگی و متحول نمودن مردم آن روزگار و تصحیح اندیشه‌ها و ایجاد تحرک و پویایی، نقش بسزایی داشته و به‌طور کلی فعالیت‌های آموزشی و تبلیغی که فعالیت‌های سیاسی را به‌دنبال داشته، همگی بستر مناسبی را برای موفقیت و پیروزی این حرکت اسلامی به‌وجود آورده است. عثمان دان‌فودیو زمانی که تنها بیست سال داشت، آموزش به دیگران را آغاز کرد و در کنار آن، به تحصیلات خویش ادامه داد. او از شیوه سنتی دانشمندان مسلمان پیروی نمود و در کنار تحصیل، تدریس را در سراسر زندگی ترک نکرد و مطالبی را که آموخته بود، به دیگران منتقل نمود.

او به‌طور علنی آموزش می‌داد و هرکس برای یادگیری و تعلیم به او مراجعه می‌کرد، او را می‌پذیرفت و بر طبق فهم و درک آنها و با زبانی که همه بتوانند بفهمند، برای آنها تدریس می‌کرد. پیروانش که به‌سرعت افزایش پیدا می‌کردند، اساساً افراد نجیب و مردم عادی و معمولی بودند. چندتن از دانشمندان او را ملاقات کردند و در خصوص گروه و جماعت او  ابراز تمایل نمودند.

آنها مایل بودند تا عثمان دان‌فودیو، برای عده‌ای محدود، خواندن متون کلاسیک مبهم و غامض را تدریس نماید؛ درحالی‌که کار شیخ‌عثمان، ارتباط با مردم و ارائه آموزش‌های اساسی اسلام به گروه‌های زیادی از مردم بود. مشهورترین کتاب او إحیاء السنه بر طبق سیره پیامبر اسلام، دستورات و اعمال روزانه را به مردم آموزش می‌دهد.

عثمان دان‌فودیو، علیه کفار و کسانی که از قدرت سوءاستفاده می‌کردند، سخنرانی می‌کرد. او همواره مردم را به راه راست و صراط مستقیمی که در قرآن بیان شده و به‌وسیله عمل و سیره پیامبر اسلام و اصحابش در نخستین جامعه اسلامی صدر اسلام، ترسیم گردیده، دعوت می‌نمود.

او بیشتر اوقات خویش را در «دگل» گذراند و یک جامعه اسلامی نمونه را بنیان‌گذاری نمود. در این جامعه، خانواده و پیروان او حضور فعال داشتند.

جامعه اسلامی موردنظر، یک جامعه کاملاً بزرگ، شامل دست‌کم شصت و دو خانواده بود که برادرش عبدالله و چندین نویسنده، دانشمند و قاری قرآن نیز در میان آنها بودند. زندگی شیخ‌عثمان بسیار ساده بود. او از جمع‌آوری ثروت و دارایی، خودداری و پرهیز نمود، و بدون داشتن مال و ثروت و بدون خدم و حشم، زندگی می‌کرد. او گاه‌گاهی به عزلت و استراحت می‌پرداخت؛ اگرچه فقط برای مدت کوتاهی بود. وی در کتابش از کرامت‌هایی که به او اعطا می‌گردید، سخن به میان آورده است.

بسیاری از مردم از مناطق دور نزد او می‌آمدند تا با او ملاقات کرده و آموزش‌های لازم را از او فراگرفته و از جذبه و ویژگی‌های اخلاقی و روحی او بهره ببرند. آنها با دستوراتی که شیخ‌به آنها می‌آموخت، به سرزمین‌های خویش بازمی‌گشتند تا علوم اسلامی را که از شیخ‌آموخته و با آن آشنا شده‌اند، به دیگران آموزش داده و آن را گسترش دهند.

در این راه، نفوذ و تأثیر شیخ‌عثمان در نقاط دور نیز احساس می‌شد او خود و فعالیت‌هایش را اساساً در مناطق اطراف «دگل» به آموزش به مردم اختصاص داده بود. عثمان دان‌فودیو هرشب جمعه، جلسه‌ای برای دعا و رازونیاز و همچنین تدریس و آموزش در «دگل» برگزار می‌نمود. او از مراجعه به دادگاه‌های حکام وقت، پرهیز کرده و به پیروانش نیز دستور می‌داد که از رفتن به آن دادگاه‌ها خودداری کنند. با افزایش پیروان او، جمعیت زیادی گرد او فراهم آمدند و این مسئله اخطار و هشدار جدی به حکام بود؛ ازاین‌رو به شدت، به وحشت افتادند.

وی آموزش و سخنرانی را در وطن خویش «دگل» آغاز کرد و پس از مدتی به سفرهای تبلیغی دست زد. اولین سفر تبلیغی او به «کبی» بود و در بازگشت به «دگل» مردم گروه گروه به او پیوستند.

او از «دگل» که به‌عنوان پایگاه او تلقی می‌شد، به سایر شهرهای گوبیر سفر کرد و در این ایالت، پیروان او روبه‌فزونی نهاد. زمانی فرارسید که وی احساس کرد، ضروری است تا با حاکم آن ایالت ارتباط برقرار کند. بنابراین، جهت ملاقات با سلطان «باوا» به آنجا مسافرت کرد.

عثمان دان‌فودیو، مأموریت خویش را از طرف اسلام، برای حاکم تبیین نمود. این عمل، اعتبار و آبروی عثمان را در دیدگاه مردم، افزایش داد. عثمان و شاگردانش، همراه برادرش عبدالله، به «زامفرا» رفتند و به مدت پنجاه سال در آنجا به تبلیغ پرداختند. بیشتر مردم «زامفرا» اطلاعی از اسلام نداشتند و در نتیجه، زمینه‌های مساعدی برای فعالیت‌های تبلیغی عثمان فراهم گشت. گروه‌گروه زنان و مردان بدون هیچ تفاوتی در مجالس سخنرانی او شرکت می‌کردند.

درحالی‌که هیئت تبلیغی هنوز در «زامفرا» بود، سلطان گوبیر یعنی «باوا» همه علمای ایالت خود را در روز عید قربان به اقامتگاهش در «ماگامی» دعوت کرد و به آنها هدایایی اهدا نمود. همه آنها هدایای سلطان را قبول کردند؛ به‌جز عثمان دان‌فودیو که در عوض، از سلطان پنج چیز را درخواست نمود:

  1. به او اجازه داده شود تا مردم را به سوی خدا تبلیغ و دعوت نماید؛
  2. از افرادی که مایل هستند، دعوت او را اجابت کنند، ممانعت نشوند؛
  3. با افراد روحانی (عمامه‌به‌سر) با احترام رفتار گردد؛
  4. همه زندانیان سیاسی آزاد شوند؛
  5. به مردم مالیات‌های سنگین تحمیل نگردد.

«باوا» همه خواسته‌های شیخ‌عثمان را پذیرفت و بدین‌وسیله عثمان جهت فعالیت تبلیغی خویش، به «زامفرا» بازگشت. در بازگشت از «زامفرا» به «دگل»، عثمان دوباره سفرهای تبلیغی خویش را از سر گرفت و دعوت و تبلیغ خویش را در «کبی» دوباره آغاز کرد. وی تا اواسط کشور نیجر مسافرت نمود و در محلی به‌نام «ایلو» سخنرانی کرد و در بازگشت به «دگل» به منطقه شرق سفر کرد و در مسیر «زامفرا» به منطقه «زُما» رسید.

تا سال ۱۲۰۷ هجری برابر با سال ۹۳-۱۷۹۲ میلادی، عثمان سفرهای تبلیغی خویش را کامل کرد و مصمم شد تا در «دگل» وطن خویش اقامت کند. در همین زمان، کتاب احیاء السنه و اخماد البدعه را نوشت. اساساً این کتاب به‌عنوان کتاب اصلی و متن آموزشی برای استفاده هیئت‌های تبلیغی بود.

بدین ترتیب پس از هجده سال تبلیغ، اگرچه عثمان پیروان زیادی به‌دست آورد، اما از افراد قبیله او کسانی بودند که به گروه و جماعت شیخ‌عثمان ملحق نشده بودند. برادرش عبدالله با نارضایتی از این وضعیت، با قطعه شعری آنها را مخاطب قرار داده و نصیحت کرد، تا به خاطر رضای خدا به آنها کمک کنند. زمانی که آنها اشعار عبدالله را دریافت کردند، با لطف و محبت پاسخ داده و در جهت حمایت از عثمان و پیروانش، شروع به تبلیغ و سخنرانی نمودند. بسیاری از مردم به گروه او پیوستند و این جماعت در داخل و خارج از سرزمین هوسا معروف و مشهور گردیدند.

بدین ترتیب، آنچه به عنوان مبانی و پایه‌های اساسی نهضت اسلامی شیخ‌عثمان می‌توان بیان داشت، عبارت است از اینکه اقدامات و فعالیت‌های آموزشی وی در جهت تربیت و آموزش نیروی انسانی مؤمن و مبارز از یک سو، و فعالیت وسیع و گسترده تبلیغاتی از سوی‌دیگر، زمینه‌ها و بستر مناسب و مؤثری را برای آغاز یک حرکت اسلامی فراهم نموده بود. در کنار آموزش و تدریس و تبلیغ، تألیف و تدوین کتب اسلامی در جهت نشر معارف و فرهنگ اسلامی و انتقال اندیشه‌های اسلامی نیز در تقویت و استحکام این حرکت و نهضت اسلامی نقش اساسی داشته است.

اثرات و نتایج جهاد

جهاد شیخ‌عثمان دان‌فودیو، سرانجام به اهداف و مقاصد مذهبی خویش نایل شد و نتایج ذیل حاصل و فراهم گردید:

  1. اسلام، مذهب رسمی در همه امیرنشین‌های شمال نیجریه گردید.
  2. ایلورین، آداموا و نوپ فتح گردید و به ایالت‌های مسلمان‌نشین تحت حکومت خلیفه سوکوتو ضمیمه گردیدند.
  3. کم‌کم حکومت مسلمانان فولانی، که براساس اصول و قوانین اسلامی بنا نهاد شده بود، جایگزین حکومت فدرالی هوسا گردید.
  4. ادبیات عربی، قرآن و سایر کتب دینی و اسلامی، در مدارس آموزش داده می‌شد.
  5. جهاد، حکومت فولانی بزرگی را به‌وجود آورد که پیش از آن، این گروه بزرگ فولانی، شامل بسیاری از گروه‌های قبیله‌ای بودند که یکی پس از دیگری مستقل شدند.
  6. نظام به هم پیوستن حکومت بزرگ در داخل امیرنشین‌ها، گروه‌های نژادی مختلفی را تحت رهبری خلیفه، متحد و یکپارچه ساخت.
  7. استراتژی اجرایی و اداری به‌کار گرفته‌شده در خلافت سوکوتو، در پی‌ریزی بنیادهای سیاسی آینده کشور نیجریه بسیار مفید بود.
  8. سازمان اداری امیرنشین‌ها براساس تفکرات سیاسی اسلامی بود که نظام اداری واحدی را در سرتاسر امیرنشین‌ها، بنا نهاده بود.

هدف اصلی جهاد، تبلیغ و اصلاح مبانی و تفکرات اسلام و تحکیم اتحاد و برادری میان مسلمانان بود. علاوه بر اثرات و نتایجی که ذکر گردید، مهم‌ترین دستاوردهای جهاد را می‌توان چنین بیان داشت:

  1. گسترش اعتقادات و فرهنگ اسلامی؛
  2. نمایش، توسعه و گسترش تمدن اسلامی؛
  3. تبلیغ و ترویج صلح اسلامی؛
  4. حاکمیت قانون اساسی؛
  5. تحقق دولت صالح اسلامی؛
  6. اجرای قوانین و اصول اسلامی در دادگاه‌ها و محاکم؛
  7. ارائه شیوه صحیح و آسان زندگی به مردم؛
  8. ارائه شیوه جدید از نظم و انضباط اجتماعی.

اگرچه جهاد عثمان، اولین قیام به‌خاطر اسلام در غرب آفریقا نبود، اما این جهاد و حرکت، به عنوان یک نقطه عطف بزرگ در تاریخ این منطقه تلقی می‌گردد.

موفقیت عثمان، جنبش و حرکتی را تحت رهبری «سکو احمدو» در «ماسینا» و جهاد موفق «حاج‌عمربن‌سعید» در «بامبارا» فراهم نمود.

جهاد موفقیت‌آمیز عثمان و جهادهایی که از او پیروی می‌کردند و از او تأثیرپذیر بودند، ارتباط و تأثیر مستقیمی بر حرکت «مهدیه» که به‌وسیله محمد احمد المهدی در سودان آغاز شد، از خود به‌جای گذاشت.

پایه‌گذاری حکومت مقتدر اسلامی

از زمان‌های بسیار قدیم، در هرسرزمین و میان هرجامعه‌ای در جهان، معدودی از شخصیت‌های برجسته وجود داشته‌اند که اثرات و نشانه‌های ماندگار و فراموش‌نشدنی در تاریخ سرزمین و جامعه‌ای که در آن زندگی کرده‌اند، به یادگار گذاشته‌اند. این افراد رهبران و مصلحانی اثرگذار بودند که با استعداد و قدرت و نیروی خدادادی، مسیر تاریخ را در میان ملت‌هایشان تغییر داده‌اند.

در تاریخ غرب سودان، رهبران مسلمان نقش مؤثری را در سرزمین هوسا ایفا نموده و این رهبری ادامه داشته تا وضعیت برجسته و مؤثری را در الگو و رفتار زندگی مردم امروزی غرب آفریقا به‌طور کلی، و نیجریه به طور خاص به‌وجود آورده است.

علی‌رغم تأثیرات فرهنگ غرب، آرمان‌ها، آرزوها، اهداف، اندیشه‌ها و افکار چنین رهبرانی به‌عنوان راهنمایی مؤثر، در زندگی روزمره ساکنان این ناحیه بزرگ که از کامرون در شرق تا رود نیجر در غرب، و از لیبی در شمال تا اقیانوس اطلس در جنوب را شامل می‌گردد، نقش مهمی را ایفا نموده است.

تأثیر دان‌فودیو و یارانش در سرزمین هوسا که ایالت‌های کانو، کادونا و سوکوتو در کشور نیجریه و نواحی مشخصی از جمهوری نیجر را شامل می‌گردد، و در خارج از آن نواحی، به حدی بوده که بیش از یک قرن و نیم گذشته حکومت کرده‌اند.

این جنبش اصلاح‌طلب، هرگز جنبشی ساده نبود که تنها یک مسیر داشته باشد. انگیزه‌های مردم در این جنبش، چون انگیزه‌های مردم دیگر در جنبش‌های اصلاح‌طلب سرزمین‌های دیگر، آمیزه‌ای از انگیزه‌های گوناگون بود.

مقارن سال ۱۸۰۰ میلادی، هنگامی که تأثیر تغییر دین به شکلی از اشکال در سودان باختری، از فوتاتور تا دولت‌های هوسا دیده می‌شد، عثمان دان‌فودیو، رهبری جنبش بزرگ انقلابی فولانی علیه حکمرانان هوسالند را بر عهده گرفت. عثمان نیز چون یارانش عضو برادری قادریه بود.

در این کار، عناصر متعددی، از جمله تجدید حیات اسلامی و اصلاح‌طلبی اجتماعی با بلندپروازی سیاسی دخالت داشتند. با این‌همه، شایان توجه است که در نوشته‌های عثمان و یارانش، به اصلاح حکومت و پایان دادن به سوءاستفاده‌های اداری که دست‌کم بنا به ادعاهای فولانی‌ها به‌وسیله پادشاهان هوسا انجام می‌گرفت، اهمیت بسیار داده شده است و پیروزی انقلاب عثمان تا حدودی مرهون توفیق او در جلب حمایت بسیاری از مردم هوسا بود.

او و یارانش علیه خودکامگی، خشونت سیاسی و بیدادگری‌های روزمره موعظه می‌کردند. آنان به مخالفت با حکمرانان بدی برخاسته بودند که هدفشان از حکم راندن بر کشورها و مردم، کسب لذت و به دست آوردن مقام بود. به عکس، آنان آرزو داشتند تا بنابر اصول و تعالیم اسلامی فرمان رانند، و دست‌کم در آغاز کار، در نگرش‌هایشان، چشم پوشی فردی و تهذیب اخلاقی دیده می‌شد.

از میان اقلیت فولانی‌های مسلمان در شمال نیجریه، اصلاح‌گری برخاست که هدفش، تأسیس حکومت الهی با توجه به رهنمودها و تعلیم قرآن بود، این شخص عثمان دان‌فودیو بود. او جهادی را در سال ۱۸۰۴ به‌راه انداخت که اقتدار و حکومت هوسا را واژگون و حکومتی را که تقریباً شمال نیجریه را فرامی‌گرفت، تأسیس نمود. به‌جز گسترش اعتقادات اسلامی در اطراف و اکناف و به‌دست آوردن پیروان جدید بسیار، جهاد به شمال نیجریه وحدتی بخشید که تا آن زمان هرگز چنین وحدتی را به خود ندیده بود. سوکوتو، شهری که به وسیله عثمان دان‌فودیو بنیان‌گذاری شد، کانون مرکزی اسلام در نیجریه گردید.

تأسیس و تشکیل خلافت سوکوتو، نقطه عطفی در تاریخ مبارزات مردم نیجریه به‌شمار می‌رود؛ لذا برای تحقق اهداف عالی اسلامی، شیخ‌عثمان دان‌فودیو تلاش نمود تا خلافت اسلامی را پایه‌گذاری نماید و سرانجام موفق شد تا خلافت سوکوتو را به‌وجود آورد؛ اما اقدامات سیاسی مؤثر، از طرف او به امیرها واگذار و محول گردید. تأسیس خلافت اسلامی سوکوتو، از جمله مقاطع ممتاز و بسیار مهم در تاریخ سیاسی کشور نیجریه محسوب می‌گردد. تلاش و مجاهدت رهبری نهضت اسلامی و یارانش در بنیان‌گذاری این خلافت، همواره مورد توجه همه مورخان قرار گرفته است. انقلاب فولانی، با برخی وقفه‌ها، با پرچمداری پیروان عثمان دان‌فودیو تا سال ۱۸۱۲ ادامه پیدا کرد و آنها موفق شدند حاکمان هابه را از قصرهایشان اخراج و اقتدار و حاکمیت خودشان را تحت نظارت عالی حکومت و فرمانروایی سوکوتو برقرار نمایند.

رهبری انقلاب به‌وسیله عثمان دان‌فودیو، سقوط حاکمان، و استقرار حاکمیت اسلامی، باید از دستاوردهای اولیه این نهضت اسلامی تلقی گردد.

خلافت سوکوتو توانست وحدت سیاسی، صلح و نظم را در قالب یک حکومت خوب در منطقه‌ای وسیع برای مردم به ارمغان بیاورد. افزون‌بر اینکه در سطح بسیار بالایی توانست اسلام را ترویج کند. توجه مردم به قوانین و احکام اسلامی، موجب احیا و گسترش فرهنگ اسلامی شد. آموزش در سطح بسیار خوبی گسترش یافت و زبان عربی به‌عنوان زبان رسمی خلافت در میان مردم رواج پیدا کرد. در نتیجه این پیشرفت‌های فرهنگی، پیشرفت اقتصادی نیز از روند مطلوبی برخوردار گردیده و تجارت رونق یافت و شهر کانو به یک مرکز تجاری و صنعتی تبدیل شد. خلافت سوکوتو به‌عنوان بزرگ‌ترین مرکز سیاسی-مذهبی آفریقای غربی در قرن نوزدهم، قبل از پایان قرن، استعمارگران را به مبارزه‌طلبی فرامی‌خواند.

«لوکان تالابی» در جملاتی بسیار کوتاه، به مسائل بسیار مهم و قابل‌توجه‌ای اشاره نموده است. بخش اعظم دستاوردهای نهضت اسلامی شیخ‌عثمان، شامل همین مواردی است که تالابی به آنها پرداخته است:

  1. حکومت خوب با ویژگی وحدت سیاسی، صلح و نظم؛
  2. تبلیغ و ترویج اسلام؛
  3. توجه به قوانین و احکام اسلامی؛
  4. گسترش آموزش؛
  5. زبان عربی، زبان رسمی خلافت؛
  6. پیشرفت اقتصادی و بازرگانی.

عثمان سلسله حکومتی فولانی جدیدی را که تحت نظارت فرزندان عثمان در شهر سوکوتو پایتخت امپراطوری فولانی قرار داشت، در سرزمین‌های فتح‌شده، بنیان‌گذاری نمود.

از آن‌رو که شیخ‌عثمان دان‌فودیو و پسرش محمد بلو به قبیله فولانی وابسته بودند، نویسنده سلسله حکومتی را «فولانی» می‌نامد. این سلسله حکومتی، در واقع همان خلافت اسلامی سوکوتو محسوب می‌گردد.

این نهضت جدی، مؤثر، ریشه‌دار و موفق، به رهبری عثمان دان‌فودیو انجام گرفت و مقام شامخ او به‌عنوان پشتوانه حیات سیاسی مسلمانان تلقی گردید و نقش محوری بااهمیتی را در تجمع و اقتدار مسلمانان ایفا نمود. عظمت و عزت مسلمانان در این مقطع تاریخی و نیز ظهور پدیده جهاد و موقعیت آن و سرانجام حاکمیت سیاسی اسلام بدون رهبری شیخ‌عثمان دان‌فودیو، قابل تصور نیست.

در قرن هجدهم، با فتح فولانی به رهبری شیخ‌عثمان دان‌فودیو، بیشتر سرزمین هوسا تحت حکومت واحد نخستین امیرالمؤمنین سوکوتو، پسر برجسته عثمان، محمدبلو درآمد. سقوط حاکمان و سلاطین هوسا و استقرار نظام سیاسی جدید با نام خلافت سوکوتو و برقراری حاکمیت سیاسی یکپارچه در سرزمین‌های هوسا، نه تنها نقش و تأثیر قدرت رهبری شیخ‌عثمان را نشان می‌دهد، بلکه نقطه عطف این نهضت اسلامی، در تأسیس و ظهور حکومت اسلامی در سوکوتو، متجلی می‌گردد.

در سال‌های ۱۸۰۵ و ۱۸۰۶ اقتدار و سلطه خلافت شیخ‌عثمان دان‌فودیو، به‌وسیله رهبران جوامع مسلمان کاتسینا، دائورا و زامفرا به رسمیت شناخته شد.

بدین ترتیب، نفوذ و تأثیر این حاکمیت سیاسی، سبب می‌گردد تا ایالت‌های مجاور و همسایه نیز اقتدار و حضور این نظام سیاسی جدید را پذیرفته و به رسمیت بشناسند. خلافت اسلامی سوکوتو به مدت صدسال ادامه داشت؛ تا اینکه استعمار بریتانیا بر حکومت فولانی در شمال نیجریه مسلط شد.

دوام صدساله حکومت اسلامی شمال نیجریه، از جمله مسائل قابل‌مطالعه و بررسی بوده و نشان‌دهنده عمق و ژرفای پایه‌های اساسی این خلافت است. از طرف دیگر، این استعمار بریتانیا بود که اسباب فروپاشی خلافت اسلامی را فراهم آورد.

عثمان دان‌فودیو، یک رهبر و موهبت الهی بود که پیروانش مشتاقانه و با آرزومندی به او ایمان و اعتقاد داشتند. پیروانش همچنین او را به‌عنوان یک الگو، استاد، خطیب و واعظ و معلم روحانی می‌نگریستند.

او به سوکوتو، جایی که عنوان امیرالمؤمنین (فرمانده مؤمنان) به او داده شده بود، عقب‌نشینی نمود و عملیات نظامی را به برادرش عبداللهی و پسرش محمد بلو واگذار کرد. او دو بیانیه صادر کرد: یکی به‌نام «وثیقه السودان» و دیگری به نام «کتاب الفرق» که در آنها مسائل اجتماعی و مذهبی جهاد را بیان نموده است.

تلاش وسیع و روبه‌گسترش عثمان دان‌فودیو، بدون کمک و مساعدت قدرت‌های داخلی و خارجی و فقط با تکیه بر مردم باایمان، همگان را به شگفتی و تعجب واداشته بود. پیشرفت‌های مختلف وی در همه زمینه‌های مبارزاتی، مرهون ایمان و اعتقاد وی به خداوند متعال و حضور فعال مردم در نهضت او خلاصه می‌گردد.

در تأسیس این حکومت، این فرد با هیچ‌یک از امیران یا پادشاهان و یا سلاطین تشریک مساعی ننموده و آنها دخالتی نداشتند.

بدیهی است که هیچ‌یک از سلاطین در تأسیس و استقرار حکومت اسلامی دخالتی نداشته‌اند؛ زیرا عثمان دان‌فودیو در برابر ظلم و ستم حکام، قیام کرده و در جهت نابودی و سقوط نظام‌های فاسد حاکم مبارزه می‌کرده است. علی‌رغم بی‌میلی و مخالفت آشکار عثمان، او به عنوان امام (رهبر) جامعه انتخاب گردید و بدین ترتیب خلافت جدید به‌طور رسمی برقرار شد.

در طول پنج سال پس از مهاجرت، مهم‌ترین علاقه شیخ، ضرورتاً رهبری جهاد و سازماندهی خلافت بود. او شخصاً در نیروهای اعزامی شرکت نداشت، اما فرماندهان را منصوب و لشکر و سپاه را تشویق و به موضوعات و مسائل دیپلماسی رسیدگی می‌کرد و به‌طور وسیع، در خصوص مسائل و مشکلات جهاد و در جهت اثبات درستی حقانیت تئوری جهاد، مطالبی را به رشته تحریر درمی‌آورد.

پدیده جهاد در شمال کشور نیجریه، هرچند در جهت نابودی و اضمحلال حاکمان فاسد سرزمین هوسا ظهور نمود، ولی از طرفی سبب گردید تا مبانی مذهبی و اصول فرهنگ اسلامی نیز توسعه و گسترش یابد.

«در شمال نیجریه» اسلام از سمت غرب، به‌وسیله پدیده جهاد وارد بخش شمالی گردید؛ جهادی که ساختار سیاسی شمال نیجریه را بازسازی نمود. همچنین اسلام از طریق شمال شرقی که امروز سودان نامیده می‌شود، وارد شمال نیجریه شد.

بنابراین، رهبری نهضت و جهاد اسلامی به‌وسیله شیخ‌عثمان و استفاده و بهره‌برداری از قدرت رهبری در جهت هدایت و بسیج مردم و به عبارت ساده‌تر به صحنه آوردن آنها، به خوبی در این دوران، نمایان و مشهود است.

گذشته پرافتخار شیخ‌عثمان در خصوص تحصیلات عالی علوم اسلامی، برخورداری از اساتیدی که نفوذ و تأثیر شگرف و زایدالوصفی بر روی شخصیت او داشتند، و اندیشه‌های والای سیاسی، مجموعه عواملی بودند که سبب گردیدند تا سرانجام وی به‌عنوان رهبری شایسته و لایق، در عرصه مبارزات سیاسی شمال نیجریه ظهور نماید.

نقش رهبری عثمان دان‌فودیو و نقاط برجسته و ممتاز تلاش و فعالیت وی در به‌وجود آوردن جهاد اسلام و سرانجام تأسیس خلافت و حکومت اسلامی در شمال نیجریه، به‌طور خلاصه عبارت‌اند از:

  1. عثمان دان‌فودیو مهم‌ترین رهبر مصلح منطقه سودان غربی در قرن نوزدهم محسوب می‌گردد.
  2. اهمیت او به خاطر آن است که به‌عنوان یک مجدد، انگیزه و تأثیر جدیدی را به‌واسطه اسلام، به سراسر منطقه بخشید.
  3. در وظایف و کار اصلی‌اش، به‌عنوان یک عالم و استاد تلقی می‌گردید.
  4. کانون و شبکه وسیعی از پرورش شاگردان را ایجاد نمود.
  5. فعالیت‌های وی جریان و حرکت و تأثیر بسیار وسیعی را به‌وجود آورد.
  6. جامعه اسلامی را در شمال نیجریه بنیان‌گذاری نمود.
  7. خلافت سوکوتو به رهبری عثمان دان‌فودیو، برای اولین بار در تاریخ، دولت‌های هوسا و سرزمین‌های همسایه را تحت مدیریت و حکومت واحدی درآورد.
  8. عثمان دان‌فودیو، دارای تألیفات زیادی به زبان عربی و فولانی است که بسیاری از علوم اسلامی را شامل می‌گردد.
دستاورد‌های نهضت اسلامی

از جمله دستاوردها و نتایج حرکت اسلامی به رهبری شیخ‌عثمان دان‌فودیو عبارت بود از اینکه، اسلام به‌وسیله پیروان شیخ‌در بخش شمال نیجریه توسعه و گسترش پیدا کرد. عثمان دان‌فودیو کسی بود که تمایل داشت تا اعمال و افکار مذهبی، خالص و بدون بدعت و پیرایه باشد و ازاین‌رو اصلاحات اجتماعی را پایه‌گذاری نمود.

در همین مورد، در نتیجه فعالیت آموزشی و مذهبی رهبران جهاد و حامیان و رهبران نظامی آنها که بیشتر، دانشمندان مسلمان صالحی بودند، اسلام نه تنها افکار و اندیشه‌ها را تصفیه و پاکسازی نمود، بلکه از حالت مذهب شهرها به مذهب روستاها مبدل گردید.

ارتقای سطح آگاهی‌های مردم از طریق آموزش مبانی و معارف اسلام، همواره موردنظر و عنایت ویژه آنان بوده است. تأکید رهبران جهاد بر تعلیم و تربیت و مسائل آموزشی، سبب گردید تا علوم اسلامی و سوادآموزی به‌طور زایدالوصفی و در سطح وسیع، در قرن نوزدهم رشد و توسعه یابد.

در خصوص نقش اسلام در ایجاد تحولات فرهنگی و سیاسی، نویسنده‌ای چنین اظهار می‌کند: اسلام دگرگونی‌های مهمی را در حالت و وضعیت بانوان ابداع کرد و ضمن آموزش‌های قرآنی و ارتقای سطح سوادآموزی، سازمان دولت و حکومت را به‌وجود آورد.

بدین ترتیب، رشد و توسعه روزافزون اسلام و فرهنگ قرآن در میان جامعه آن روز سبب می‌گردید تا تفکر صحیح دینی جایگزین افکار و اندیشه‌های منحط گذشته گردد و علاوه بر دگرگونی ساختارهای فکری و فرهنگی آحاد مردم، در حوزه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نیز تحولات و دگرگونی‌های بنیادین براساس مبانی مذهبی به‌وجود آید.

حضور فعال مکتب اسلام در میان مردم و تسخیر افکار و آمال و اندیشه آنان و تأثیر شگرف آموزش‌های دینی بر بافت سیاسی و اجتماعی، از رهاوردهای اساسی و قابل‌توجه در نهضت اسلامی شیخ‌عثمان دان‌فودیو به‌شمار می‌آید. در خصوص بازتاب و نتایج جهاد به رهبری عثمان دان‌فودیو و ارتباط آن با گسترش اسلام در سرزمین هوسا، نویسنده کتاب تاریخ غرب آفریقا چنین می‌نویسد:

مهم‌ترین کوشش‌ها و تلاش‌ها که سبب گردید تا مردم هوسا به دین اسلام بازگشت نمایند، در طول جهاد عثمان دان‌فودیو در آغاز قرن نوزدهم واقع گردید.

بدون هیچ تردیدی، پدیده جهاد در انتقال فرهنگ اسلامی به مردم و آشنا نمودن یکایک افراد با اصول و ارزش‌های اسلامی، نقش بسزا و عمده‌ای ایفا نموده است. مسلماً آشنایی و شناخت مردم در خصوص تفکرات دینی و اسلامی، رفته‌رفته افکار رهبران نهضت و خود مردم را به سوی تفکر ایجاد نظام و دولت اسلامی که براساس موازین و ملاک‌های دینی تحقق پذیرد، سوق داده است.

در خصوص نحوه گسترش تبلیغات اسلامی به‌وسیله شخص شیخ‌عثمان و یاران و نزدیکانش، در بخش‌های قبلی سخن به میان آمده است. همین‌قدر لازم به ذکر است که تجدید دوباره تفکر اسلامی و دینی و آشنا شدن مردم و جامعه شمال نیجریه، مرهون تلاش‌ها و مجاهدت‌های شیخ‌عثمان در راستای معرفی و نشر و گسترش فرهنگ اسلام در میان مردم و پیرامون خود بوده است. تأثیرات دینی به‌وجودآمده و تحولات مذهبی در میان مردم آن روزگار، حاکی از آن است که شیخ‌عثمان توجه خاصی را در این زمینه مبذول داشته و در جهت آموزش و گسترش تبلیغات مذهبی، سرمایه‌گذاری فکری و فرهنگی گسترده‌ای را انجام داده است.

در خصوص نتایج و دستاوردهای این انقلاب و نهضت، برخی چنین گفته‌اند:

قرن هیجدهم، یک سلسله انقلاب‌هایی را در سرزمین هوسا شاهد بود که به وسیله عثمان دان‌فودیو، آغاز گردیده بود. نتیجه انقلاب نهایی او این بود که حاکمان فولانی جایگزین پادشاهان هوسا شدند و خلافت سوکوتو را تأسیس و پایه‌گذاری کردند. در حرکتی که به‌عنوان جهاد (جنگ مقدس) شناخته شده بود، به‌طور آَشکار، مسائل اخلاقی، فکری، مذهبی و اصلاح‌طلبی نهفته بود؛ همان‌طور که این مسائل در شخصیت خود «عثمان دان‌فودیو» متجلی و متشخص گردیده بود.

تغییر حاکمیت سیاسی و جایگزینی آن با حاکمیت جدید که بر مبانی و اصول اسلامی تأکید می‌ورزید، چیزی است که مورداتفاق‌نظر کلیه نویسندگان و صاحب‌نظران مسائل سیاسی و فرهنگی قرار گرفته است. هدف جهاد اسلامی شیخ‌و نهضت اسلامی در مرحله نخست، سرنگونی حکومت فاسد هوسا و در مرحله بعد، استقرار خلافت و حکومت اسلامی بود. در همین موضوع، نویسنده دیگری به نام «علی کتانی» این‌گونه می‌نویسد:

در سده هیجدهم، تجدید حیات اسلامی بزرگی به رهبری امام عثمان دان‌فودیو انجام گرفت. امام عثمان، مسلمانی فرهیخته و پرهیزگار بود. او موفق شد کشورهای مسلمان را در یک اتحاد بزرگ گرد آورد، قوانین اسلامی را اعلام نماید و پادشاه گوبیر، دشمن مسلمانان را در سال ۱۸۰۲ درهم بشکند. او را امیرالمؤمنین نامیدند و او، کشوری اسلامی بنیاد نهاد که از گاندو تا آدامو و از جمله برای مدتی موقت، دولت بورنو را دربر گرفت. پسرش بلّو (سلطان سوکوتو) به جای او نشست و فرمانروای تمام کشورهای مسلمان فولانی شد.

با سقوط و فروپاشی پادشاهی هوسا، مسلمانان از مدت‌ها قبل در صدد تأسیس دولت اسلامی بودند. این دولت و نظام اسلامی تلاش می‌نمود تا الگویی از دولت و جامعه اسلامی مسلمانان صدر اسلام را معرفی و پایه‌گذاری کند.

عثمان دان‌فودیو به دنبال پیروزی بزرگ در جهاد اسلامی خویش علیه حاکمان هوسا، یک جامعه اسلامی در سوکوتو در منطقه مرزی گوبیر تأسیس کرد. این جامعه بر مبنای برداشتی از جوامع اولیه قرون هشتم و نهم میلادی عربستان بنیان نهاده شد.

دان‌فودیو اولین خلیفه آن شد و در سال ۱۸۱۷ محمد بلّو پسر ارشد و فرمانده نظامی‌اش جانشین او گردید. بدین ترتیب الگو قرار دادن دولت و نظام اسلامی پایه‌گذاری‌شده به‌وسیله پیامبر اسلام در مدینه، و پیروی از او، سرمشق و مبنای تفکر رهبران و پیروان این نهضت قرار گرفته بود.

اما بزرگ‌ترین دستاورد این دارالخلافه، تأثیر آن بر سایر حکومت‌های هوسا و فولانی بود که نفوذ سوکوتو را کم یا زیاد پذیرفتند. این حقیقت ک خلیفه سوکوتو حق نصب یا عزل امیران این حکومتها را داشت، بیانگر همین امر است.

با استقرار و تأسیس حکومت اسلامی یا خلافت سوکوتو، سایر ایالت‌ها و مناطق هوسانشین و فولانی‌نشین، اقتدار و حکومت دارالخلافه سوکوتو را می‌پذیرند و نفوذ و قدرت سیاسی او را به رسمیت شناخته و از آن تبعیت می‌کنند. نصب یا عزل امیران ایالت‌ها و حکومت‌ها به‌وسیله خلیفه سوکوتو نشان‌دهنده آن است که همه تحت هدایت و نظارت و کنترل حکومت اسلامی سوکوتو درآمده و حاکمیت نظام جدید را پذیرا بودند. نفوذ و تأثیر تعالیم و سخنان عثمان دان‌فودیو بر پیروان و جذب آنها به سوی مبانی و فرهنگ و ارزش‌های اسلامی را باید از ویژگی‌های شخصیت ممتاز او به‌حساب آورد.

در همین راستاست که در جریان گسترش فولانی‌ها در منطقه غرب آفریقا، بسیاری از آنها اسکان یافتند و پیرو سرسخت اسلام شدند و با جنگ و جهاد، حکومت‌های اصلاح‌طلب اسلامی را تأسیس کردند.

پذیرش اسلام، آن‌ هم به صورت جدی وسرسخت و استفاده از قدرت سیاسی در جهت تأسیس حکومت اسلامی، به‌خوبی نشان می‌دهد که فرهنگ و مبانی اسلامی به‌طور عمیق و جدی در زندگی مردم نفوذ کرده و آنها را وادار نموده تا به مسئله حاکمیت نیز بپردازند. پیچیده‌ترین دستاورد سیاسی پیروان اسلام در غرب آفریقا، اتحاد حکومت‌های هوسا و فولانی‌ها در شمال نیجریه بود که به یکدیگر پیوستند و در سراسر قرن نوزدهم تحت حاکمیت دارالخلافه سوکوتو که در ۲۴۰ کیلومتری غرب قرار داشتند، قرار گرفتند.

استقلال سیاسی

تغییر حاکمیت سیاسی، سبب گردید تا مسلمانان استقلال سیاسی خویش را نیز به‌دست آورند. تا زمانی که حکام و پادشاهان هوسا بر مسند قدرت تکیه زده بودند، مسلمانان همیشه مورد تعدی و تجاوز قرار گرفته و حقوق و آزادی‌های اساسی‌شان به‌طور کلی پایمال می‌گردید و در سرنوشت خویش هیچ‌گونه دخالتی نداشتند. بدین ترتیب با استقرار نظام سیاسی جدید (خلافت سوکوتو) مسلمانان حیات سیاسی خویش را بازیافته و طعم شیرین استقلال سیاسی را چشیدند.

بدین ترتیب، نفی حاکمیت فاسد سیاسی قبلی و جایگزین شدن حاکمیت اسلامی، استقلال سیاسی را به ارمغان آورد و مسلمانان را به عرصه دخالت در سرنوشت خویش کشاند و قدرت سیاسی را به آنان ارزانی داشت.

استقلال فرهنگی و حاکمیت ارزش‌های اسلامی

به‌نظر می‌رسد که نظام اجتماعی بخش شمالی کشور نیجریه، به علت حضور مسلمانان، نظامی اسلامی باشد که معیارها و اصولش را از تعالیم و فرهنگ اسلامی اخذ نماید. ولی علی‌رغم این اصل بدیهی، حکام هوسا برای نابودی فرهنگ اسلامی و جلوگیری از فعالیت‌ها و تلاش‌های شیخ‌عثمان و پیروانش، بیشترین تلاش را داشتند و درصدد برقراری یک نظام قبیله‌ای براساس ارزش‌های مستکبران و مترفان بودند.

نظام آموزشی در آن روزگار، که بخش دیگری از فرهنگ را شامل می‌گردد، به‌کلی منحط و معیوب بود و مردم و جامعه در یک‌حالت بی‌خبری و جهل به سر می‌بردند و نفوذ و سلطه امیران و حکام در ایالت‌ها در همه بخش‌های زندگی مردم حکم‌فرما بود. به‌دنبال فعالیت عثمان دان‌فودیو در جهت آموزش مسائل اسلامی و ایجاد انگیزه و حرکت در مردم جهت فراگیری علوم اسلامی و ارتقای تعلیم و تربیت، رفته‌رفته تحول فرهنگی شگرفی به‌وجود آمد، که همین تحول مبنا و پایه اساسی برای بروز و ظهور پدیده جهاد و در نهایت تأسیس خلافت سوکوتو گردید.

در همین مورد، در میان صفحات تاریخ چنین آمده است:

او یک حرکت معنوی را رهبری کرد که سبب گردید، افکار پیروانش به سوی مفهوم جامعه کامل و مطلوب و فلسفه انقلاب جذب گردد.

روشن است که اندیشه تأسیس جامعه کامل و مطلوب و پی‌ریزی و ایجاد انقلاب، پشتوانه‌های فکری و فرهنگی عمیق و مؤثری را نیاز دارد. در طول سالیان متمادی، با آموزش و انتقال فرهنگ اسلامی به‌وسیله رهبری نهضت و شاگردانش، استقلال فرهنگی ایجاد شده و رفته‌رفته پایه‌های خود را در میان مردم مستحکم‌تر نموده است.

در کتاب رهبری عثمان دان‌فودیو در تئوری و عمل اشاره‌ای مختصر به این موضوع شده است که در جای خود قابل‌بررسی و تأمل است:

تعالیم و آموزش‌های او به میلیون‌ها مسلمان در سراسر طول و عرض سرزمین هوسا به‌طور خاص و در سودان غربی به‌طور عام، الهام بخشید و در آنها روح تازه‌ای به‌وجود آورد. تأثیر او تا آنجا ادامه پیدا کرد که منجر به امیدها، اقدامات و الهاماتی به بسیاری از رهبران مذهبی، دانشمندان، رؤسا، مدیران و سیاست‌مداران در کشورهای تازه‌استقلال‌یافته غرب آفریقا گردید.

نفوذ و تأثیر افکار و اندیشه‌های عثمان دان‌فودیو، از مرزهای کشور نیجریه فراتر رفته و در کشورهای نیجر، مالی، بورکینافاسو، سنگال، گینه کوناکری، غنا، توگو و بنین تأثیر گذاشته است و شخصیت، افکار و اندیشه‌های او در رهبری نهضت اسلامی بزرگ در غرب آفریقا، به‌طور ممتاز و ویژه مطرح و موردبحث و کنکاش محافل علمی و دانشگاهی قرار گرفته است.

نویسنده کتاب رهبری عثمان دان‌فودیو در تئوری و عمل در ادامه همین مطلب چنین می‌نویسد:

آموزش‌های او جدید و نوشته‌هایش بسیار زیاد و خیلی بانفوذ است. افکار و اندیشه‌های او و اقداماتش، هردو به خوبی ثبت گردیده و بخش بزرگی از تألیفاتش به زبان عربی است.

استقلال اقتصادی مسلمانان

به‌دنبال سقوط حکام هوسا و استقرار حکومت و خلافت اسلامی در شمال نیجریه، توسعه اقتصادی و تجاری و در نتیجه، امنیت جاده‌های تجاری و بازرگانی، به‌وجود آمد. بسیاری از بازرگانان مسلمان از این موقعیت استفاده کرده و وارد فعالیت‌های بازرگانی گسترده‌ای شدند.

نفوذ تدریجی اسلام و اندیشه توحید

رفته‌رفته، بر علاقه و ارادت مردم به اسلام و ترک کیش‌ها و آیین‌ها و آداب و رسوم پیشین افزوده می‌شد. هرچه زمان می‌گذشت، تأثیر اسلام و قرآن و سنت رسول اکرم ص بیشتر می‌گردید و گسترش می‌یافت.

سرانجام مردم در نواحی مختلف، به‌تدریج اسلام را پذیرفته و اسلام بر آیین‌های سنتی و خرافی غلبه کرده بود. اندیشه‌های اسلامی که به‌وسیله رهبری نهضت و پیروانش تبلیغ می‌گردید، تحولات فرهنگی و فکری زایدالوصفی را در جامعه آن روز به ارمغان آورده بود.

اسلام بدون شک، یک نظام فکری و اعتقادی به مردم ارائه می‌نمود و مردم آن روزگار به شکل بی‌سابقه‌ای نظام‌های فکری و اعتقادی اسلام را پذیرفتند و افکار و معتقدات پیشین خود را دور ریختند. این پذیرش، دفعی و فوری نبود و به‌تدریج رخ داد. اسلام جهان‌بینی افراد را دگرگون ساخت و خرافات گوناگون را از اندیشه مردم آن روزگار بیرون ریخت.

اسلام آنیمیسم را از مردم گرفت و به جای آن، توحید و خداپرستی را به آنها ارزانی داشت. اسلام توحید ذاتی، صفاتی و افعالی را در بالاترین شکلش به آنان آموخت. اسلام اصل توحید را پایه اصلی قرار داد که هم مبنای فلسفی دارد و هم خود محرک فکر و اندیشه است. اسلام خرافات را از زندگی فکری و عملی آنها خارج ساخت و در عوض، مفاهیمی را در اوج معقولیت و معنویت و در کمال لطافت اندیشه برقرار کرد. اذان اسلام، نماز اسلام، روزه اسلام، حج اسلام، جماعت اسلام و جمعه اسلام، مسجد و معبد اسلام، اذکار و اوراد مترقی و مملو از معارف اسلام، و ادعیه پر از حکمت و معرفت اسلام، شاهد گویایی بر این مدعاست.

بدون هیچ تردیدی، اصول و داعیه‌های توحید، اسلامی آشکار و روشن به مردم ابلاغ کرد که بیشتر مردم آن روزگار، با جان و وجدان خویش پذیرای آن شدند. و به زودی یک ملت و امت اسلامی به‌وجود آمد.

شعارها و داعیه‌های توحیدی و آزادی‌بخش اسلام، نه تنها مسلمانان، بلکه هرقوم ستم‌کشیده دیگر را که با این تعالیم آشنایی پیدا می‌کردند، به جنبش و پویایی درمی‌آورد و اسلام به صورت ایدئولوژی نهضت و قیام محرومان درمی‌آمد.

حمایت گسترده مردم از رهبر و نهضت اسلامی

حمایت و پشتیبانی بخش عظیم مردم در سرزمین هوسا و حضور فعال آنان در پدیده جهاد که به‌وسیله عثمان دان‌فودیو رهبری می‌شد، به‌طور مسلم از پایه‌های اساسی موفقیت و پیروزی نهضت اسلامی شمال نیجریه تلقی می‌گردد.

توقع و امید مردم به رهایی از ظلم و ستم حکام و تحقق آمال و آرزوهای اهداف نهضت اسلامی، آنان را وادار کرده بود تا ضمن حمایت و طرفداری از این نهضت، در جهاد اسلامی حضور فعّال داشته و با تمام توان و قدرت در برابر حکام فاسد سرزمین هوسا و کفار مبارزه نمایند. ارتقای آگاهی‌های سیاسی و فرهنگی مردم به‌وسیله پیروان و نیز رهبری شخص عثمان دان‌فودیو، سبب می‌گردید تا هراقدام و تلاشی که از جانب رهبری جهاد و نهضت انجام می‌شد، حمایت‌های بی‌دریغ مردم و پیروان و یاران را به دنبال داشته باشد. بدون هیچ تردیدی اگر عثمان دان‌فودیو، در بسیج مردم موفق نمی‌شد، بدون حضور آنان، نه جهاد اسلامی و نه تأسیس خلافت سوکوتو، به نتیجه نمی‌رسید و وی با شکست مواجه می‌شد.

علل فروپاشی نهضت اسلامی شیخ‌عثمان

انقلاب معرفی‌شده به وسیله جهادگران، سبب می‌شد تا منطقه تحت نفوذ خلافت اسلامی، به تدریج گسترده و وسیع گردد. مردمی که تحت حکومت جدید درمی‌آمدند، تابعیت (بیعت) قبلی خودشان را به قدرت سیاسی جدید واگذار و تسلیم می‌کردند. این مسئله باعث می‌شد که مشکلات بیشتری به‌وجود آید؛ زیرا تغییر بیعت و تابعیت نمی‌توانست در مدت یک شب انجام گیرد و به مدت‌زمانی نیاز داشت تا کامل گردد. جهاد، آرزوها، امیدها و توقعات مردم را بالا می‌برد و افزایش می‌داد. مردم امیدوار بودند تا جهاد بتواند بیماری جامعه را برطرف کند و در جامعه و اجتماع آنان، به هیچ‌کس ستم و تعدی نشود. آنها به همراه جهادگران سخت می‌جنگیدند؛ زیرا معتقد بودند که دولت جدیدی تأسیس خواهد شد و همه اشتباهات گذشته، تصحیح و بی‌عدالتی‌ها و ظلم‌ها محو و نابود خواهد شد.

در طول سالیان طولانی خلافت سوکوتو، به تدریج آشکار و روشن گردید که جامعه‌ای بدون ظلم و ستم و «مدینه فاضله» به‌وجود نخواهد آمد و تأسیس یک حکومت عادل و دادگر نیز میسر نگردید. سرانجام، اظهاراتی مطرح گردید که نشان می‌داد رهبران جدید، علاقه‌مند به حکومت‌اند و آرزو و اشتیاق دارند که سرزمین به‌دست آورند و مأمورانی را برای مشاغل منصوب نمایند و به جمع‌آوری غنایم جنگی و نگهداری قبایل مشغول شوند.

بسیاری از امیرنشین‌ها با ساماندهی، طغیان و شورش علیه خلیفه را آغاز کردند. بیشتر شورش‌ها و طغیان‌های سراسری نظیر شورش «بخاری»، «مافارا»، «یوسف» و چندین شورش مهدی‌خواهی، تهدیداتی علیه اقتدار و حاکمیت خلیفه محسوب می‌گردید. سرانجام، کسانی که هنگام ظهور و بروز جهاد کوچ کرده بودند، حالا خودشان را دوباره سازماندهی کرده و آماده بودند تا جنگ کنند. مراکز چنین اقدامات و حرکت‌های نظامی «گوواکوکه»، «گوبیر» و «مارادی» بود.

در قرن نوزدهم میلادی «رابه» و «بورنو» نیز بعضی تهدیدات را به‌وجود آوردند؛ زیرا ترسیده بودند که خلیفه به آنها حمله کند. از نیمه دوم قرن نوزدهم، نفوذ اروپایی‌ها روبه‌افزایش و روبه‌رشد نهاد و بازرگانان اروپایی، با امیرنشین‌های مستقل از خلیفه، شروع به ایجاد روابط نمودند و رفته‌رفته قدرت خلیفه روبه‌کاهش نهاد.

استعمار بریتانیا و نفوذ کشور انگلستان در نیجریه، از علل اساسی و مؤثر در فروپاشی خلافت اسلامی سوکوتو است. متأسفانه هجوم همه‌جانبه و به‌خصوص هجوم و تهاجم فرهنگی، در سست نمودن پایه‌های حکومت اسلامی در شمال نیجریه، مؤثر واقع گردید و سرانجام، خلافتی که به مدت صدسال در شمال این کشور حاکم بود، رو به افول گرایید.

عثمان بن‌فودی و ادعای مهدویت

حرکت شیخ‌عثمان در زمان ظهور مهدیان دروغین از قبیل حیاتوبن‌سعید و محمد احمدبن‌عبدالله بود و حتی بعضی مصادر اشاره کرده‌اند که پیروان شیخ‌عثمان این تصور را داشتند که وی مهدی منتظر است و شایعاتی در این خصوص در مناطق هوسا منتشر کرده بودند.[۱۴] ولی شیخ‌در برابر این طرز تفکر ایستاد و تمام این شایعات را ردّ می‌کرد. وی خود را یک اصلاحگر و بنده خدا می‌دانست. در اینجا برخی از سخنان شیخ‌را که بر این مدعا دلالت دارد، بیان می‌کنیم:

«وَاعلَمُوا یا إِخوانی أَنّی لَستُ بِالإمامِ المَهدی وَلا ادعیّتُ المَهدیهَ قَطُّ وَإنّما یُسمَع ذلِکَ مِن أَفواهِ الناسِ وَقَد بالَغتُ فِی تَحذیرِهِم مِن ذلِک»[۱۵].

در جای دیگر چنین می‌گوید:

کَیفَ أَدّعی المَهدیّهَ وَقَد وُلِدتُ فِی بِلادِ السُودانِ وَعَرِفتُ فِی الأَحادِیثِ النَبَوّیهِ أَنّ المَهدی سَیُولَدُ بِالمَدینهِ أَدّعِی المَهدیهَ وَلَم یُواطِئ اسمی اسِمَ النَبّی ص  إذ اِسمی عُثمان وَلَم یُواطئ اسمُ أَبی اسمَ أَبیه، إذ اسم أَبی مُحمّد وَقَد عُرِف فِی الأَحادیثِ النَبَویّهِ أَن المَهدی یُواطِئ اسمُه اسمَ النَبی وَیواطِئ اسمُ أَبیه اسمَ أَبیه[۱۶].

همچنین شیخ‌عثمان در برابر شایعاتی که در خصوص مهدویت وی در میان مردم منتشر شده بود، چنین می‌گوید:

«وبِهَذا تَعلَم أَنی لَستُ بِالإمامِ المَهدی کما یَظُنّه جُهّال أَحادیثِ المُصطَفی ص  لِأَنّ المَهدی شَریفٌ مِن أَولادِ بِنتِه فاطِمه- رضی اللّه عنها- قَطعَاً وَلا أَعرف ذلِک فی نَفسی[۱۷].

از ویژگی‌های شیخ‌عثمان در جریان مهدویت این است که وی افزون بر اینکه نسبت مهدویت را از خود دور می‌کند، از سوی دیگر، مهدویت را برای حجه‌بن‌الحسن العسکری عج ثابت کرده و همان ویژگی‌هایی را که شیعه برای حضرت قائل است، می‌پذیرد. جالب‌تر اینکه وی تصریح می‌کند: حضرت  به‌دنیا آمده و در غیبت کبری به‌سر می‌برد؛ تا آن روزی که خدا مقرر کرده، ظهور کند. ما این طرز تفکر را در میان اهل سنت نمی‌بینیم. حتی بعضی از مهدیان دروغین، مانند مهدی سودانی، روایات مهدویت را تحریف کرده و برخود تطبیق می‌کنند. در این مورد، می‌توانید به کتاب سعاده المستهدین بسیره الإمام المهدی، نوشته «اسماعیل عبدالقادر الکردفانی» نگاه کنید.

در خصوص حرکت عثمان‌بن‌فودی، لازم به ذکر است که برخی وی را متهم به حرکت سلفی و وهابیت می‌کنند؛ چون حرکت وی با ظهور وهابیت در عربستان هم‌زمان بود. ولی با مراجعه به کتب و مقالات شیخ، کاملاً روشن می‌شود که وی هیچ تمایلی به سلفی‌گری نداشته و حرکت وی برخاسته از تعالیم اسلامی و تصوف بوده است.

حکومت اسلامی حاج‌محمود

یکی از مشهورترین و مهم‌ترین جهادهای غرب آفریقا، قیام حاج‌محمود است که در حدود سال ۱۲۲۶ قمری برابر با سال ۱۸۵۰ میلادی به وقوع پیوست. این جهاد در منطقه جنوب شرقی و در خَم بالایی رود ولتای سیاه واقع گردید. هم‌زمان با این جهاد، نفوذ استعماری فرانسه در سودان غربی و مرکزی آغاز و انگلیسی‌ها حمله به امپراطوری آشانتی را آغاز کرده بودند.

دوران زندگی

رهبر این جهاد، از قبیله «تورودبی» و عالمی «دایولابی» از اهالی «دوراله» بود. وی نزد شیخی دایولایی به نام امام یحیی‌بن‌عبدالرحمن به تحصیل پرداخت و اوراد طریقه قادریه را از او فرا گرفت. حاج‌محمود، سپس به حج رفت و از راه سوریه مراجعت نمود و در آنجا با شیخ‌عبدالرحیم ملاقات کرد و اوراد و اذکار قادریه را از او دوباره فرا گرفت. حاج‌محمود به این شیخ‌قول داد که به کشورش بازگردد و آنجا را فتح کند و در شهری که می‌گیرد، مسجدی بنا کند.

افکار و شکل‌گیری جهاد

الهام از سفر حج از سویی، و ایدئولوژی جهادگرایانه طریقه قادریه که در خاورمیانه فرا گرفته بود، از سوی دیگر، عواملی بودند که او را به پیش می‌بردند. بدین ترتیب، مراسم حج و طرز تفکّر فرقه قادریه، بر شخصیت و افکار حاج‌محمود، تأثیرات بسزایی گذاشته است.

حاج‌محمود پس از مدتی تبلیغ که به وسیله آن، درصدد جلب حمایت مسلمانان محلّی به سوی خویش بود، حمله به غیرمسلمانان بورومو، در کرانه غربی رود ولتای سیاه را آغاز کرد. تعدادی از کانتوسی‌ها[۱۸] و مسلمانان دایولایی که در سرزمین مردمی عشایری ساکن شده بودند، از او حمایت کردند. به نظر می‌رسد این کانتوسی‌ها که تحت تأثیر تمایلات اصلاحی زمان قرار گرفته بودند، سرانجام حالت بی‌توجهی و بی‌اعتنایی خود را به بت‌پرستانی که در میان آنها می‌زیستند، ترک کردند. آنان معرّف نخستین واکنش اصلی در منطقه ولتا به نهضت اصلاح‌طلبانه‌ای هستند که در فاصله‌ای دور، در شمال و در شرق در میان انسلمن‌های[۱۹] صحرا و فولانی‌های سرزمین هوسه آغاز شده بود.

سفر حج و دیدار و ملاقات با رهبران مذهبی، نقش مهمّی در شکل‌گیری پایه‌های شخصیّت فکری و اصلاح‌طلبانه حاج‌محمود داشته و برخلاف جهاد قبلی که رهبران آنها تحت تأثیر فرقه تیجانیه بودند، حاج‌محمود از فرقه قادریه الهام و تأثیر گرفته است.

فعالیت‌ها و اقدامات حاج‌محمود

حاج‌محمود توانست حکومت اسلامی کوچکی برقرار کند که مرکز آن وهابو بود؛ نامی که او بر دهکده مرکز فرماندهی‌اش گذاشته بود. جانشین او پس از مرگش، برادرزاده‌اش «کراموکو مختار» بود که به نیروهای «باباتو» پیوست. مختار کوشید با کمک باباتو، جهاد را توسعه بخشد؛ امّا مسلمانان دیگر که با آن مخالف بودند، به دشمنی با او برخاستند. در حالی که باباتو دست از یاری وی برداشته بود، این مسلمانان سرکش در کمین او نشستند و او را شکست دادند.

هرچند که بعضی از مسلمانان دایولایی در آغاز از جهاد ناحیه ولتا حمایت می‌کردند، ولی دیگران به علّت آنکه این جهاد روابطش را با بت‌پرستان محلی برهم زده بود، به مخالفت با آن برخاستند. این روابط که در طی چندین نسل پایه‌گذاری شده بود، در سال‌های متمادی به آنان امکان داده بود که به راحتی در میان غیرمسلمانان دادوستد کنند. آنان برای جنگی که نظم این تجارت پرسود را برهم زده بود، اشتیاقی نداشتند.

جهادی که از ناحیه وهابو آغاز شد، نمونه‌ای است قابل‌تأمّل از چگونگی برخورد نیروهای اسلامی طرفدار احیای مذهب که تا اقصای سودان ریشه دوانده بود، با منافع شخصی جامعه حاکم بازرگانان مسلمان و چگونگی بربادرفتن این نیروها؛ زیرا از دارالاسلام جدیدی که حاج‌محمود ایجاد کرده بود، پس از اندک‌مدتی، چیزی به‌جز روستا برجای نماند.

ویژگی‌های جهاد حاج‌محمود
  1. این جهاد، همانند سایر جهادهای قبلی، حاصل طغیان دانشمندان مسلمان و آرمان‌گرا علیه اسلام التقاطی و اندیشه بت‌پرستی بود.
  2. این جهاد، به دانشمندان و رهبران مسلمان، توان در دست گرفتن قدرت عالی سیاسی را ارزانی داشت.
  3. شعائر مذهبی حج و قدرت فکری قادریه، عوامل قاطع پیشبرد آنان در چیزی بود که انجام دادند. حاج‌محمود در این مورد، از تجربه شخصی برخوردار بود.
نتیجه و دستاورد جهاد

مجموعه نیروهای فکری اسلامی، سبب به وجود آمدن مفهوم «جهان اسلامی» در آن مردم شد؛ یعنی آنان به جهان اسلامی واحدی می‌اندیشیدند که در آن، راه و رسم زندگی و روش حکومتی و اخلاق و رفتار اجتماعی همه افراد، دقیقاً براساس شریعت و سنّت باشد. آنان مصمّم بودند به چیزی کمتر از این در کشور خود راضی نشوند. جهاد حاج‌محمود، بیان علمی این تصمیم بود.

به‌نظر می‌رسد، مهدویّت نیز انگیزه‌ای مهّم در این موضوع به شمار می‌آید. به‌روشنی معلوم نیست که آیا حاج‌محمود در انتظار مهدی بوده است یا نه؟ امّا از نظر تحصیلات و سابقه‌اش، به احتمال قوی او نیز در انتظار مهدی بوده است. به‌طورخلاصه اینکه، جهاد حاج‌محمود، در ناحیه دارالاسلام گسترش یافت و اصول اسلامی را بر جاهایی که قبلاً نوعی حکومت غیراسلامی داشتند، اعمال کرد.[۲۰]

[۱]. اتحاف الأکابر فی سیره و مناقب عبدالقادر الجیلانی الحسنی الحسینی، عبدالمجید بن‌طه، ص ۱۱۳-۱۱۴٫

[۲]. همان، ص ۲۵۰-۲۵۳

[۳]. همان، ص ۱۸۰٫

[۴]. السفینه القادریّه، الشیخ‌عبدالقادر الجیلانی، ص ۱۲٫

[۵]. همان.

[۶]. همان، ص ۱۰۶٫

[۷]. مفاتیح الجنان، باب فضل مسجد الکوفه و أعماله، ص ۳۹۹٫

[۸]. السفینه القادریّه، ص ۱۲۱٫

[۹]. جنه المُرید دون المَرید، محمد بن‌المختار الکونتی، ص ۵۳۳٫

[۱۰]. منظور مؤلف به احتمال قوی امام هادی۷ است.

[۱۱]. منظور مؤلف به احتمال قوی امام حسن عسکری۷ است.

[۱۲]. جنه المرید دون المرید، ج۲، ص۵۳۳ – ۵۴۸٫

[۱۳]. مذهب أهل‌البیت: فی فتاوی مراجع الدین و العلماء فی السنغال و موریتانیا، الشیخ‌عبدالمنعم الزین، ص۵۰٫

[۱۴]. الامام المهدی محمد احمدبن‌عبدالله، محمد سعید القدّال، ص ۳۳٫

[۱۵]. من مؤلفات الشیخ‌عثمان‌بن‌فودی، نجف‌علی میرزایی، ص ۴۰٫

[۱۶]. همان.

[۱۷]. همان.

[۱۸]. کانتوسی (Kantosi): بازرگانان دایولایی مسلمان، کانتوسی نام داشتند.

[۱۹]. انسلمن: واژه‌ای بربری که از ریشه عربی «سلم» مشتق شده است.

[۲۰]. آینده جنبش‌ها و حکومت‌های اسلامی در آفریقا، وزارت امور خارجه، ص ۱۲۸٫