خاطرات (تغییر روش تبلیغات مسیحیت در آفریقا – سنگال)

تغییر روش تبلیغات مسیحیت در آفریقا (سنگال)

یکی از اهداف مهم حضور استعمار در آفریقا تغییر دین مردم و مسیحی کردن آنان بوده و هست، لازم به ذکر است که واتیکان سال ۲۰۰۰ میلادی را سال مسیحیت قارّه آفریقا اعلان کرده بود وآنان توقع داشتند که در این سال بتوانند جشن مسیحیت شدن آفریقا را برگزار کنند. آنان در این راستا صدها سال است که فعالیت می کنند ومیلیاردها دلار هزینه کرده اند، ولی تاکنون نتوانسته اند حتی یک شهر را بطورکامل مسیحی کنند، ولی دین اسلام هر روز در حال توسعه می باشد، بطوریکه برخی از سازمانهای جهانی مرتبط اعلان کرده اند که در سال ۲۰۳۰ میلادی اکثریت مردم این قاره را مسلمانان تشکیل خواهند داد. 

در اوایل حضور استعمارگران در این قاره میسیونری ها وهیئت هایی از مبلغین کاتولیک و پروتستان در گوشه و کنار این قاره مشغول تبلیغ دین مسیحیت شدند، یکی از برنامه های آنان ساخت کلیساهای متعدد در بیشتر مناطق وحتی شهرها وروستاهای مسلمان نشین این قاره است، در برخی از شهرها وروستاهای این قارّه قبوری از کشیشان مسیحی مشاهده می شود، که این خود حکایت از این دارد که آنان تمام عمر خود را در جهت تبلیغ دین مسیحیت در این منطقه صرف کرده و در آن منطقه رحلت کرده اند، یکی از روشهای مسیحی کردن مسلمانان این قاره تغییر نام کسانی که می خواستند در مدارس آنان درس بخوانند، بود، مسیحیت هنگام ثبت نام فرزندان مسلمانان در مدارس عصری که تحت اشراف کلیسا بود، نام دانش آموز مسلمان را به یکی از نامهای مسیحی عوض می کردند، شما در بسیاری از کشورها وقتی از طرف اسمش را سوال می کنید، مثلاً می گوید: «جوزف پسرمحمد» و«یا جرج پسر علی»، چون این شخص می خواسته درس بخواند، مجبور شده که اسم خود را عوض کند. شایان ذکر است که تغییر اسم، یکی از روشهای تبلیغی آنان است والا مسیحیت در جهت تبلیغ دین خود هزاران راه وحلیه بکار می برد.

این روش تا سالیان سال ادامه داشت، ولی اخیراً مسیحیت با یک شگرد جدیدی مشغول تبلیغ عقائد خود در این قارّه شده است، به عنوان نمونه الآن مسیحیت در صدد تغییر اسم افراد و حذف قرآن از زندگی مسلمانان نمی باشد، آنان از طریق آموزه های غلط و تحریف شده دین اسلام را کمرنگ جلوه می دهند، تا اینکه جوانان در جستجوی دین جدیدی بر آیند که جایگزین آن را دین مسیحیت معرفی می کنند، شایان ذکر است مسیحیت دیگر اسم فرزندان مسلمانان را عوض نمی کند، بلکه آنان اسامی اسلامی و مورد پسند مسلمانان هر منطقه را  برای مبلغین اعزامی  خود انتخاب می کنند.

بنده در سفری که به شهر گوناس واقع در جنوب سنگال داشتم، به یکی از روستاهای این شهر رفتیم، یکی از رفقا اشاره داشت که خانمی از آمریکا به این روستا جهت خدمات بشر دوستانه آمده و دوست دارد که شما را ببیند، بنده موافقت کردم وجلسه ای با ایشان داشتیم، وقتی از اسمش سوال کردم ایشان گفت من «خدیجه سابلی» هستم، (لقب سابلی یکی از القاب معروف در سنگال بلکه در غرب آفریقا می باشد) بنده سوال کردم آیا نام اصلی شما چنین است؟ وی جواب داد خیر، نام خود را براساس علاقه و ذوق مردم این منطقه انتخاب کرده و به اینجا اعزام شده ام. ایشان اشاره داشت که در آمریکا مراکز آموزشی وجود دارد و افرادی که مایل به تبلیغ در آفریقا باشند در آن مراکز دوره شش ماه تا یکساله می گذرانند، سپس اعزام می شوند، در این دوره ها اموری از قبیل آشنایی با دین ومذهب وفرهنگ مردم آن منطقه و حتی نوع پوشش و غذای آنان نیز به ما یاد می دهند، پس از اتمام دوره، هر کدام از دانشجویان (که اغلب هم دختر هستند)، موظف اند به مدت دو سال به مناطقی که آن معاهد معین می کنند به آفریقا اعزام شود و در خدمت مردم باشد.

خدیجه سابلی مبلغ مسیحی اهل کشور آمریکا – دارالهجره جنوب سنگال سال ۱۳۸۶

در خصوص حضور وفعالیت این خانم آمریکایی من از اهالی روستا سوال کردم، آنان می گفتند که ایشان قریب به یک سال است که در روستای ما زندگی می کند و با مردم حشر و نشر داشته و فرهنگ ما را بهتر از خودمان می داند و هر روز به خانه های مردم رفته و از احوال آنان تفقد می کند، ایشان بخصوصه بیشتر سراغ مریضها وافراد بی بضاعت می رود وآنان را کمک می کند وحتی برای آنان غذا که خود در منزلش تهیه کرده می برد. ولی بیشتر با کودکان خود را سرگرم و برنامه های آموزشی برای آنان برگزار می کند.

 این خانم جوان وقتی از او سوال کردم شما در این روستا احساس تنهای وغربیت نمی کنید؟ جواب داد که من خودم را یکی از اعضای این روستا می دانم وهیچگاه خودم را یک امریکایی که دارای رفاه وآسایش است فرض نمی کنم، از خورد خوراکش سوال کردم گفت من مثل این مردم زندگی می کنم وتوانسته ام خودم را در نوع پوشش وغذا با اهالی این روستا تطبیق دهم ومن اصلاً برای خود عذا خاصی نه آورده ام ونه آماده می کنم، غذای من مثل همین روستایی ها است وغذاها محلی را دوست دارم، ونحوه تهیه آنها را در مراکز آموزشی در آمریکا یاد گرفته ام، حتی روش پوشش لباسهای محلی نیز به ما یاد داده اند.

بدیهی است که حضور این خانم وامثال وی که تنها در آن منطقه دهها نفر در روستاهای دور افتاده زندگی می کنند، برای اهدافی است که مهمترین آن تبلیغ مسیحیت است، ولی در قالب کمکهای بشر دوستانه وخدمات آموزشی، است.

حالا خوب است ما خود را مقایسه کنیم با این خانم جوانی که آن رفاهیت وآسایش در کشور خود را رها کرده و به این منطقه دور افتاده آفریقا که از کمترین خدمات رفاهی که برق وآب شرب سالم باشد، برخوردار نمی باشد آمده ودر راه تبلیغ دین خود اینچنین گذشت می کند، واقعاً آیا بین ما حوزویان چنین افرادی پیدا می شوند؟؟؟