اسلام و آفریقا ( فصل دوم کتاب تصوف در غرب آفریقا نوشته حجت الاسلام و المسلمین سید محمد شاهدی )
اسلام و مسیحیت از جمله ادیانی هستند که ماهیت جهانی داشته و بهطور فرامنطقهای گسترش پیدا کردهاند، و به منظور نفوذ خود در همه مناطق جهان، از هیچگونه تبلیغ و تلاشی کوتاهی نمیکنند. میتوان گفت که این دو دین، در قاره آفریقا نفوذ قابل توجهی داشته و در بیشتر مناطق این قاره نفوذ پیدا کردهاند. البته در کشورهای ساحلی و شمالی بیشتر، اسلام گسترش داشته و در مرکز و مناطق جنوبی غلبه با مسیحیت است.
در قاره آفریقا نبرد چندینقرنه بین مسیحیت و اسلام در تصاحب دینی این قاره وجود دارد. مسیحیت با بهرهبرداری از موقعیت خود در بین مؤسسات و حکومتهای آفریقایی دائماً درصدد بزرگنمایی بوده و مؤسسات رسمیِ آمار و فرهنگنامهها و دایرهالمعارفهای غربی همواره درصدد کاستن هرچه بیشتر از تعداد مسلمانان هستند. برای مثال، در دایره المعارف بریتانیکا آمده است که شمار مسلمانان رو به کاهش و آمار مسیحیان رو به افزایش است؛ در حالیکه این داده، با آنچه که امروزه شاهد آن هستیم، در تناقض است.
فرهنگ نامه نیویورک تایمز نیز شمار مسلمانان را برخلاف آنچه که همه شواهد میگوید، برآورد کرده است. مجله تایمز لندن در سال ۱۹۸۰ پیشبینی کرد که در پایان قرن بیستم، جهان شاهد آن خواهد بود که از هر سه آفریقایی، دو نفر مسیحی باشند؛ حال آنکه در همان زمان، از هر سه نفر دو نفر مسلمان بودند.[۱] واتیکان سال ۲۰۰۰ میلادی را سال مسیحی شدن آفریقا اعلام کرده بود.
براساس پژوهشهای محققان مسلمان، شمار مسلمانان آفریقایی بیش از پانصد میلیون نفر بوده و مسیحیان بیش از سیصد میلیون نفر هستند. همچنین بسیاری از محققان، رشد اسلام را بیش از دیگر ادیان اعلام کرده و آن را نشانه اقبال مردم به این آیین حیاتبخش تلقی میکنند.
گفتنی است که کشورهای آفریقا را به لحاظ نفوذ اسلام و مسیحیت، به چند دسته میتوان تقسیم کرد:
- کشورهایی از قبیل سومالی، الجزایر، چاد، جیبوتی، کومور، مصر، تونس، مغرب، موریتانی، سنگال، مالی، گامبیا، لیبی، سودان، و نیجر که اکثریت مطلق جمعیت آنها را مسلمانان تشکیل میدهند.
- گروه دیگری از کشورهای آفریقایی با جمعیت بالای مسلمانان هستند که امر تطبیق قوانین اسلامی و دینی و موضوع شریعت اسلامی را جدی گرفته و اجرای آن را برای مسلمانان ضروری میدانند. برای اشاره به این دسته، میتوان از کشورهای موریتانی، سومالی، سودان و نیجریه یاد کرد. شایان ذکر است که اکثریت مطلق جمعیت کشور گامبیا را مسلمانان تشکیل میدهند و دولت آن اخیراً اعلان حکومت اسلامی کرده و اجرای قوانین اسلامی را الزامی نموده است.
- دسته دیگر، کشورهایی هستند که درصد مسلمانان آن از مسیحیها بیشتر است؛ از قبیل بورکینافاسو، گینه کوناکری، تانزانیا، سیرالئون، گینه بیسائو و نیجریه.
- در برخی دیگر از کشورها، مانند غنا، کنیا و مادگاسکار، جمعیت پیروان هردو دین برابر است.
- در کشورهایی مانند آفریقای مرکزی، آفریقای جنوبی، اتیوپی، اریتره، لیبریا، نامیبیا، زامبیا، انگولا، بوتسوانا، گابن، موزامبیک، اوگاندا، رواندا، بوروندی و مالاوی، اکثریت نسبی (نه اکثریت مطلق) با مسیحیت است. هرچند جمعیت قابلتوجه در این کشورها مسیحی است، ولی در برخی از آنها تعداد مسلمانان نیز قابل توجه است. از سوی دیگر، در برخی از کشورهای یادشده، از قبیل آفریقای مرکزی و انگولا و لیبریا، تعداد زیادی از مردم پیرو ادیان بومی هستند که مبلغان مسیحی و مسلمانان در جهت جذب آنان به دین آسمانی خود تلاش میکنند. لازم به یادآوری است که تعدادی از کشورها که اکثریت آنان را مسیحیت تشکیل میدهد، دارای جمعیت بسیار کمی هستند. طبق نظر پژوهشگران مسلمان و حتی غیرمسلمان، اکثریت جمعیت آفریقا را مسلمانان تشکیل میدهند و میتوان گفت که بیش از ۵۵% از جمعیت این قاره مسلمان است.
براساس نقل دکتر عمر باه، برخی از نویسندگان آفریقایی، از جمله دکتر شبلی صاحب کتاب دایره المعارف تاریخ و تمدن اسلامی و دکتر جمال حمدان در کتاب تقویم البلدان الإسلامیه، بر این عقیده هستند که جمعیت بالای ۶۵% تا ۷۰% این قاره را مسلمانان تشکیل میدهند و این جمعیت همهساله در حال رشد است[۲].
کشورهایی که اغلب جمعیت آنها را مسلمانان تشکیل میدهند، بیشتر در شمال، شمال غرب و تا حدودی در غرب و شمال شرقی و شرق واقع شده است و در کشورهای مرکزی و جنوب و جنوب شرق و غرب، بیشتر مسیحی هستند.
طبق تحقیقات مورخان وپژهشگران اسلامی، نخستین جایی که اسلام وارد آن شد، قاره آفریقا بوده است. این قاره در سال پنجم بعثت پذیرای تعدادی از مسلمانان به رهبری جعفربن ابیطالب بود. در زمانی که فشار کفار قریش بر مسلمان زیاد شد و آنان زیر شکنجههای مشرکین یکی پس از دیگری شهید میشدند، پیامبر اسلام۹دستور هجرت را صادر فرمودند.
پیامبر اسلام۹ گروهی را که برخی از آنها از بزرگان صحابه بودند، از قبیل عثمانبن عفان و جعفربن أبیطالب۷و زبیربن العوام و دو زن بزرگوار که بعدها همسر پیامبر۹شدند، به نامهای «امسلمه» و «امحبیبه»، راهی حبشه کردند. مکان و شخص میزبان را پیامبر۹ مشخص فرمودند. حضرت رسول۹دستور دادند که آنان بهسوی «آفریقا» و بهطور مشخص بهسوی «حبشه» حرکت کنند، و بر «نجاشی» پادشاه این سرزمین وارد شوند، حضرت فرمودند:
«إنّ بِأرضِ الحَبشهِ مَلِکاً لایُظلَم أَحَدٌ عِندَه فَالحَقُوهُ بِبِلادِه…».[۳]
براساس روایت دیگری حضرت فرمودند:
«إنّ بِها مَلِکاً لا یظلَم الناسُ بِبِلادِه فی أَرضِ صِدقٍ فَتَحرَّزُوا عِندَهُ حَتّی یأتیکُم اللّهُ عَزّوَجلّ بِفَرَج مِنهُ وَیجعَلَ لِی وَلَکُم مَخرَجاً».[۴]
پیامبر۹اسلام، به مسلمانان دستور هجرت به بلاد فارس و روم و شام را ندادند. مسلماً در انتخاب آفریقا بهعنوان مقصد هجرت مسلمانان رازی وجود دارد؛ زیرا تصمیمات آن حضرت هم الهی بود؛ {وَما ینطِقُ عَنِ الهَوی* إن هُوَ إلّا وَحی یوحی}[۵]. بنابراین، اسلام پیش از اینکه به مدینه برسد، وارد آفریقا شد و منطقه حبشه ده سال میزبان مسلمانان بود.
در عهد خلیفه دوّم، دایره فتوحات اسلام در این قارّه بیشتر از مناطق دیگر بود. در سال ۲۱ هجری لشکر اسلام به فرماندهی عمروبن العاص مصر و مناطق همجوار آن را فتح کردند، و در سال ۲۲ هجری به طرابلس رسیدند.
در عهد خلیفه دوّم، لشکر اسلام به فرماندهی عبداللهبنأبیسرح در سال ۲۷ هجری، بخشهای دیگری از این سرزمین، از قبیل قَرطاجه و بخشهایی از سودان را فتح کردند. در سال ۳۱ هجری مسجدی در منطقه دُنقُلا در سودان بهنام «کَلَم مَسید» بهوسیله عبداللهبن ابیالسرح بنا گردید که تاکنون آثاری از آن بهجای مانده است. نگارنده توفیق بازدید از این مسجد را داشتم و تاریخ و نام بانی آن را که بر روی سنگ حک شده بود، مشاهده نموده است.
در سال ۵۰ هجری، لشکر اسلام با دههزار نفر اسبسوار به فرماندهی «عقبهبن نافع الفهری» به دورترین نقطه مغرب اقصی رسیدند، و مناطق بسیاری را تحت سیطره خود در آوردند، و شهر «قیروان» بهوسیله عقبهبننافع پایهگذاری شد.
پس از این فتوحات، مسلمانان پیشروی خود را از راه صحرا بهطرف غرب و مرکز آفریقا آغاز کردند. لشکر اسلام به امپراطوری «غانا» رسید و پس از مبارزات زیادی، این امپراطوری عظیم سقوط کرد و بهدنبال آن، اکثر افراد تحت فرماندهی این حکومت، به اسلام گرایش پیدا کردند.
لازم به ذکر است، لشکر اسلام به فرماندهی «عبداللهبن یاسین» وارد مناطق تحت سیطره امپراطوری «غانا» شدند. این حکومت که دایره آن به کشورهای سنگال، مالی، موریتانی، گینه کوناکری و گینه بیسائو رسید، بهوسیله قبیله «سونینکی» (Soninke) اداره میشد.
از سمت شرق نیز عربها با مهاجرت خود در قرن سوم هجری، اسلام را بهسمت شرق و مناطق جنوبی این قاره رساندند. عربها شهر «موگادیشو» را در کشور سومالی تأسیس کردند و به مناطقی از کنیا و تانزانیا رسیدند.
از وقایع بسیار مهم که کمک بسیاری به نشر اسلام در غرب این قاره کرد، اسلام آوردن قبیله «ماندینکا» بود. امپراطوری ماندینکا بعد از امپراطوری «غانا»، از شوکت و قدرت زیادی برخوردار بود. پس از آنکه لشکر اسلام برآنها وارد شدند، پادشاه این امپراطور و به تبع، دولتمردان، همگی مسلمانان شدند. بعد از این اعلان، همه افراد این قبیله نیز به اسلام روی آوردند. آنان بعدها از مبلغان اسلام در بسیاری از مناطق غرب آفریقا شدند. باید توجه داشت که قبیله ماندینکا یا «بامبارا»، بیشترین توزیع جمعیتی را در غرب و بخشهای دیگر آفریقا دارد.
میتوان به عوامل دیگری نیز در نشر اسلام در این قاره اشاره کرد که هرکدام به نوبه خود سهمی در انتشار اسلام در این سرزمین داشتند.
آقای دکترعطیه مخزوم در کتاب مطالعه تاریخ شرق آفریقا میگوید: میتوان عوامل انتشار اسلام را در آفریقا، در سه دسته از عوامل مهم خلاصه کرد:
- عوامل داخلی
این عوامل چیزی جز تعالیم اسلامی نیست. وقتی مردم آفریقا دیدند که دین اسلام برای آنان چیزی جز عزّت، مساوات، عدالت، اخلاق و بسیاری دیگر از ارزشها را به ارمغان نمیآورد و تعالیم اسلام هیچ اصطکاکی با فطرت و عقل سلیم ندارد، بلکه برای تعالی و رشد بشریت است، آن را پذیرفتند. مهمترین چیزی که در عوامل داخلی برای این مردم مظلوم و ستمدیده جذّاب بود، ظلمستیزی و دفاع از مظلوم بود. آفریقایی که از عهد استعمار، در زیر چکمه ظالمان دائماً رنج میبرد، با بلند شدن ندای مساوات و عدالت و ظلمستیزی از سوی اسلام، روح امیدی در دل این مردم دمیده شد، و آنان از اسلام و مسلمانان استقبال کردند.اسلام به بسیاری از مناطق آفریقا، بدون جنگ و خونریزی وارد شد.
- عوامل خارجی
عوامل خارجی مؤثر در نشر اسلام در این قاره عبارتند از:
الف) تجّار و کاروانهای تجاری مسلمانان
قبل و بعد از ظهور اسلام، تجّار عرب با برخی از مناطق آفریقا در ارتباط بودند و با آنها مبادلات تجاری داشتند، و مسلّماً اخلاق و رفتار این تجّار قبل و بعد از اسلام متفاوت بود. آنان قبل از اسلام اخلاق بدوی و تعامل بسیار سختی با مردم داشتند. ولی اسلام توانست از این مردم بدخو و فاقد هرگونه اخلاق، انسانهایی متخلق بسازد. وقتی مردم آفریقا نوع تعامل تاجر مسلمان را دیدند و شاهد تغییر او بودند و فهمیدند چیزی که عرب بدوی بدون فرهنگ را اینگونه تربیت کرده، اسلام است، به اسلام علاقهمند شده و دین اسلام را پذیرفتند.
بیشترین مناطقی که از تجّار مسلمان تأثیر پذیرفته و تجّار نقش مهمی در نشر اسلام داشتند، مناطق ساحلی شرق، مانند کنیا، سومالی، تانزانیا، کومور و موازمبیک است و اسلام با هجرت تاجرانی از عمّان، ایران و یمن، در این مناطق منتشر شد.
ب) مبلّغان و مدرسان قرآن کریم
پس از آنکه اسلام به مناطق غربی و شمالی و شرق این قاره وارد شد، برخی از بزرگان مسلمان با ساختن مدارس و معاهد دینی، به تربیت مبلّغ و مربی قرآنی پرداختند و این مبلغان توانستند اسلام را به مردم مناطق مرکز و جنوب غربی و شرقی این قارّه برسانند. برخی از مراکز تربیت مبلّغ عبارتاند از: قیروان، زیتونیه، تمبوکتو، شنقیط، الازهر و معاهد دینی سودان. این مراکز در گذشته و حال فعالیت بسیار زیادی در نشر اسلام داشته و دارند.
ج) رؤسای قبایل
از اموری که قارّه آفریقا را از سایر قارّههای جهان متمایز میکند، وجود قبایل زیاد و پایبند بودن مردم به سنن و آداب قبیلهگری است. آنان رابطه خود با رئیس قبیله را همچون رابطه عبد و مولا میدانند. و صددرصد مطیع فرمان وی هستند. اگر او مسلمان شود، همه افراد تحت فرمان وی مسلمان میشوند. برایناساس، مبلغان مسلمان سعی میکردند که رؤسای قبایل را به اسلام دعوت کنند که در صورت پذیرفتن اسلام از طرف رئیس قبیله، همه افراد تحت فرمان او نیز اسلام را میپذیرفتند. در این خصوص میتوان به ماجرای اسلام آوردن قبیله «ماندینکا» اشاره کرد.
د) طرق صوفیه
طرق صوفیه از قرنهای آغازین اسلام به وجود آمد و در بسیاری از مناطق اسلامی انتشار یافت. از مناطقی که طرق صوفیه بهسرعت در آنها منتشر شد و تا امروز هم بسیاری از مردم آن مناطق به آنها پایبند هستند، قاره آفریقا را میتوان نام برد. طرق صوفیه در نشر اسلام نیز بسیار مؤثر بوده، و میتوان گفت که اسلام آوردن بسیاری از مردمان مناطق غرب و تاحدودی شرق این سرزمین، مدیون همین طرق صوفیه بوده است.
مسلّماً تأثیر طرق صوفیه بیش از تجّار و حتی مبلغان است. زمانی که تجّار در شهرها مشغول تجارتاند، صوفیها به روستاها میروند و با مردمی ساده و پاکدل سروکار پیدا میکنند. برخلاف مبلغی که در پی یافتن مسجد و یا مرکزی است که بتواند در آن ادای وظیفه کند، صوفی به در خانهها میرود و در کوچه و بازار و مزرعه با مردم زندگی کرده و آنان را دعوت میکند.همچنین آنگاه که تجّار به دنبال جمع مال و خرید و فروش هستند، مردان صوفی دنیا گریز، به «قوتلایموت» بسنده کرده و در دل مردم نفوذ میکنند.
هـ) حکومتهای اسلامی
از دیگر عوامل گسترش اسلام در قاره آفریقا که از عوامل خارجی به حساب میآید، تشکیل حکومتهای اسلامی، اعم از شیعی و غیرشیعی است که در این بخش، از برخی از این حکومتها سخن خواهیم گفت.
- حکومت اَدارسه (مغرب)
این حکومت در سال ۱۷۲ بهوسیله سیداِدریس الاکبر فرزند عبدالله الکامل از نوادگان امام حسن مجتبی۷پایهگذاری شد و بیش از دو قرن بر بسیاری از مناطق غرب و شمال غرب آفریقا حکمفرما بود. حکومت ادارسه از زمان تشکیل تا شهادت آخرین حاکم آن، حدود ۲۰۲ سال و ۵ ماه به طول کشید.
در عهد هادی عباسی یکی از خلفای بنیعباس، برخی از سادات علوی که بیشتر آنها از اولاد امام حسن مجتبی۷بودند، به رهبری حسینبن علیبنحسن برضدّ عباسیها قیام کردند. این گروه از مدینه خارج شده و به سوی مکه لشکرکشی کردند. وقتی دولت عباسی از این حرکت جهادی اطلاع پیدا کرد، لشکری را برای سرکوبی آنان راهی مکه کرد. آنان علویها را در منطقه فخّ در نزدیکی مکّه محاصره کرده و تمامی لشکر علویها را بهجز دو نفر که توانستند فرار کنند، شهید کردند. این واقعه در سال ۱۶۹ هجری اتفاق افتاد. دعبل خزاعی در قصیده معروف خود که به علیبنموسی الرضا۷ تقدیم کرد، به کشتار علویان در منطقه فخ اشاره میکند:
أَفاطِمُ قُومی یا ابنَهُ الخَیرِ وَاندُبی قُبُورٌ بِکُوفانٍ وَأخری بِطَیبَهَ |
|
نُجُومُ سَماواتٍ بِأرضِ فَلاهٍ وَأخری بِفَخّ نالَها صَلَواتٌ[۶] |
آن دو تن که از کشتار فخّ جان سالم به در بردند، یکی یحییبن عبدالله کامل نفس زکیه بود که به طرف دیلم حرکت کرد و توانست در آن دیار حکومت موقتی را تشکیل دهد، و دیگری ادریسبنعبدالله کامل نفس زکیه بود که به همراه غلام خود راشد که اصالتاً اهل مغرب بود، به طرف مصر حرکت کردند. والی مصر شخصی به نام واضح، از امویها بود که محبت اهلبیت: را در دل داشت. وی از ادریس اکبر بهخوبی استقبال نمود و بهخاطر حفظ جان ادریس به او گفت که به طرف مغرب برود؛ زیرا اوّلاً در آن دیار مردم محبت اهلبیت: را دارند، و وی از گزند امویها در امان خواهد ماند، و ثانیاً بهخاطر دوری مسافت، از چشم حکومت بنیامیّه و جاسوسان آنان در امان است.
ادریس اکبر همراه با راشد راه مغرب را در پیش گرفته وبه شهر طنجه و سپس به شهر ولیله رسیدند. ادریس در شهر ولیله مغرب توانست با قبایل بربر کنار آید و از آنان در تشکیل حکومت بیعت بگیرد. مهمترین چیزی که ادریس اکبر را در جذب مردم و تشکیل حکومت شیعی کمک کرد، زمینه محبت اهلبیت: و حب ائمه: در بین مردم این مناطق بود که تاریخ آن به زمان اعزام بعضی از مبلّغان از سوی امام جعفر صادق۷به مناطق غرب آفریقا بازمیگردد. عمر باه در کتاب الثقافه العربیه میگوید:
شاید انتشار اسلام و تشکیل حکومت بهوسیله ادارسه، این مطلب را برای ما روشنکند که مردم این دیار محبت عمیقی به اهلبیت: داشته و همین امر سبب شده است که گردا گرد ادریس اکبر جمع شوند و وی را به عنوان پادشاه خود انتخاب کنند[۷].
ادریس اکبر پس از تشکیل حکومت در خطبهای چنین اعلان کرد:
أیّها الناسُ لا تَمُدَّنَ الأعناقَ إلی غِیرنا، فَإنَّ الذی تَجِدُونُه مِن الحَقِّ عِندَنا، لا تَجِدُونَه عِندَ غَیرِنا.
این کلام از حقانیت ادریس اکبر حکایت میکند و اینکه وی از خاندان عترت و طهارت است. و چقدر بین این کلام و سخن معروف حجاجبنیوسف ثقفی، هنگامی که ولایت عراق را برعهده گرفت، تفاوت است! وی در سخنانی خطاب به مردم گفت: «إنّی أری رُؤُوساً قَد أینَعَت وَحانَ قِطافُها، وَإنّی لَصاحِبُها[۸]».
ادریس اکبر دارای شخصیتی شجاع و عالم بود، شیخطوسی در رجال خود درباره وی چنین میگوید:
وَکانَ فارِسَاً شُجاعَاً جَوادَاً، أدیباً شاعِراً، حَضَرَ واقِعهَ فَخّ سنهَ ۱۶۹ إلی جانبِ صاحِبها الحُسینبن علیبن الحسن المثنی، فَلمّا استُشهِدَ الحُسینُ هَرَبَ إلی بِلادِ المَغربِ وَالتَفَّ المَغارِبهُ حَولَهُ وَناصَرُوهُ وَبایَعُوهُ للمُلُوکیّهِ وَذلِکَ فی رَمضانِ سنهَ ۱۷۲، وَلَم یَزَل یَحکُم بِلادَ المَغرِبِ حَتیّ دَسَّ لَهُ هارُونُ العبّاسی السُمّ وَقَتَلَهُ سنهَ ۱۷۷ هـ[۹].
هارون الرشید وقتی از تشکیل حکومت ادارسه در مغرب مطلع شد، و از سویی، به دلیل دوری مسافت آن منطقه از مقر حکومت بنیعباس، لشکرکشی برای وی میسر نبود، با اعزام شخصی به نام شمّاخ، ادریس اکبر را مسموم و شهید کرد. پس از ادریس اکبر، فرزند وی ادریس اصغر زمام حکومت را بهدست گرفت و در عهد وی حکومت ادارسه به اوج اقتدار و شوکت خود رسید؛ به طوری که شهر ولیله گنجایش مقر حکومتی ادارسه را نداشت. ازاینرو، ادریس اصغر شهر فاس را برای مقر حکومت خود تأسیس کرد و با بنای ساختمانهای اداری، قصرهای مجلل، مساجد، مدارس و بازارهای متعدد در این شهر، این شهر به عنوان یک شهر نمونه اسلامی شهرت پیدا کرد. ادریس اصغر پس از انتقال حکومت خود به شهر فاس، خطبهای خواند که مقدمه آن چنین است:
اللّهمّ إنّکَ تَعلَمُ أنّی ما أرَدتُ بِبِناءِ هذه المَدینَهِ مُباهاهً وَلا مُفاخرَهً وَلا رِیاءً وَلا سُمعَهً وَلا مُکابَرَهً وَإنّما أرَدتُ أن تُعبَدَ فیها وَیُتلی بِها کِتابُکَ[۱۰].
ادریس اصغر توانست با تشکیل حکومتی مقتدر، به مناطق مختلف لشکرکشی کند، و قبایل مختلف بربر را که اغلب بر آیین یهودیت و نصرانیت بودند، مسلمانان کند. ادریس دارای ابّهت و هیبت خاصی بود که هرگاه دشمن با وی مواجه میشد، ناخوداگاه عقبنشینی میکرد. ادریس اصغر میگفت: من این عظمت و شوکت را از جدّم رسول الله۹و پدرم علیبن أبیطالب۷به ارث بردهام. وی در ماه ربیعالثانی سال ۲۱۳ هجری در سن ۳۶ سالگی بهطور مشکوکی رحلت کرد و در شهر فاس دفن شد. مقام و مزار او تا به امروز، ملجأ مسلمانان غرب آفریقا و بهخصوص پیروان طریقه تیجانیه است.
پس از ادریس اصغر، به ترتیب، محمدبن ادریس، علیبنمحمدبنادریس، یحییبنمحمد، یحییبنیحیی و یحییبنادریس حکومت ادارسه را اداره میکردند؛ تا اینکه نوبت به الحسن الادریسی رسید و زمام امور را بهدست گرفت. در این دوران، بهخاطر کمتوجهی وی به ممالک تحت امرش و پرداختن به زرق و برق دنیا و بیتوجهی به رعیت، حکومت وی رو به ضعف و اضمحلال گذاشت. در این اثنا با حمله گسترده فاطمیها طومار حکومت ادارسه درهم پیچیده شد.[۱۱]
هرچند که حکومت ادارسه پس از کشته شدن الحسن الإدریسی آخرین خلیفه ادارسه به پایان رسید، ولی بسیاری از آثار آنان، از جمله قبر ادریس اکبر در شهر ولیله و ادریس اصغر در شهر فاس کشور مغرب، موردتوجه و احترام مسلمانان غرب آفریقاست. یکی از یادگارهای حکومت ادارسه، کلمه «الإمام» است که برای رهبران دینی استفاده میکردند. بسیاری از کشورهای غرب آفریقا به روحانی و مبلغ «امام» میگویند و این لقب بر احترام زیاد و جایگاه فرد دلالت میکند.
هنگامی که ادریس اکبر وارد منطقه ولیله شد و تشکیل حکومت داد، از لقب «امیرالمؤمنین» که خلفای بنیعباس برای خود انتخاب کرده بودند و همچنین لقب «خلیفه» که امویها بر امرای خود اطلاق میکردند، دوری کرد و لقب «امام» را برای خود و حاکمان پس از خود انتخاب کرد. عمر باه در کتاب الثقافه العربیه در این خصوص چنین میگوید:
اکتفی إدریسُ الأولِ بِإطلاقِ اسمِ الإمامِ عَلی نَفسِهِ، وَهُوَلَقَبٌ کانَ شائِعَاً فِی الشَرقِ، یُطلِقُهُ الشِیعهُ عَلی الأئمَهِ العَلَویینَ[۱۲].
اینکه آیا ادارسه شیعه بودهاند یا نه، میان مورخان محل گفتگوی بسیاری است. بسیاری از آنان بر این باورند که ادارسه شیعه و بعضی بر این اعتقاد هستند که حتی آنان شیعه دوازده امامی بودهاند، نه شیعه زیدی و یا اسماعیلی. نویسنده کتاب دولت ادریسیان در این باب چنین میگوید:
محققانی همچون سعد زغلول، موسی القَبّال، باسورث، عثمان اسماعیل، فیلیپ حتّی، حسن سائح، جرجی زیدان، نجیب زبیب، عبدالله عروی و استالین لین پل، دولت ادریسیان را شیعیمذهب میدانند[۱۳].
از دیگر شواهدی که دلالت دارد بر اینکه ادریسیان شیعه بودند، نامههای ادریس به سران قبایل و امرای مناطق تحت حکومت وی است. ادریس در این نامهها چنین آغاز میکند:
من ادریس عبداللهبن حسنبن حسنبن علیبن ابیطالب هستم، رسول خدا۹و علیبنابیطالب۷اجداد من، و حمزه سیّد الشهدا و جعفر طیّار، عموهای من هستند. خدیجه صدیقه و فاطمهبنتاسد مادر بزرگهای مناند، و فاطمه دختر رسول خدا۹و فاطمه دختر حسین۷مادران من و حسن۷و حسین۷که پیشوایانی از نسل پیامبرانند، پدران من و محمد و ابراهیم فرزندان پاک عبدالله هدایتشده، برادران من هستند[۱۴].
از دیگر ادّله بر تشیع ادارسه، تعریف امام رضا۷از ادریس اصغر است. آن حضرت میفرمایند:
خدا رحمت کند ادریسبن ادریس را که او نجیب و شجاع اهلبیت: است، به خدا سوگند که مانند او در میان ما باقی نمانده است[۱۵].
از این تعریف امام رضا۷استفاده میشود که ادارسه شیعه زیدی و یا اسماعیلی نبودند؛ وگرنه امام۷چنین تعریفی از شیعه منحرف نمیکند. مرحوم شیخعبّاس قمی روایتی را از پیامبر اسلام۹نقل میکند که: «عَلَیکُم بِإدریسِ بنِ إدریسِ فَإنّه نَجیبُ أهلِ البیتِ وَشُجاعُهُم».[۱۶]
از دیگر شواهد در تشیع ادارسه، نماز امام صادق۷در سرزمین فخ و همچنین اظهار نظر امام کاظم۷در عظمت رهبر فخّ (حسینبن حسنبن حسنبن علی) پس از شهادت وی، و نیز سخن امام جواد۷درباره واقعه فخّ است که آن را پس از قیام کربلا، بزرگترین مصیبت اهلبیت: خواند.[۱۷]
از دیگر شواهد بر این مدعا، ارتباط امام موسی کاظم۷با شهید فخ است. حسینبنحسن رهبر قیام فخّ، برای امام موسی کاظم۷به عنوان امام مفترض الطاعه، احترام خاصی قائل بود، و درباره قیام فخّ با آن حضرت مشورت کرد و نظر امام را خواست. روایت است که حسینبنحسن و یحییبنعبدالله و ادریسبنعبدالله میگفتند: «ما قیام نکردیم تا با امام کاظم۷مشورت کردیم و او به ما دستور خروج و قیام داد[۱۸].
از اینکه امام موسی کاظم۷قیام علیه عباسیها را تأیید فرمود، معلوم میشود که رهبر شهدای فخّ و همراهان وی زیدیه نبودند؛ وگرنه حضرت نمیبایست آنان را تأیید کند. افزون بر اینکه اگر آنان زیدی بودند، امام موسی کاظم۷را امام مفترض الطاعه نمیدانستند و ضرورت نداشت که در قیام خود از آن حضرت اجازه بگیرند.
از شواهد دیگر بر اینکه حکومت ادارسه یک حکومت شیعی بوده، افکار طریقه صوفیه تیجانیه و ارتباط آن با تشیع است. شکی نیست که طریقه تیجانیه از طرقی است که الهامگرفته از طرز تفکر ادارسه است و وقتی انسان به کتب این طریقه مراجعه میکند، به ارتباط تنگاتنگی میان این طریقه و تشیع پی میبرد.
هرچند که ادله یادشده دلالت روشنی بر تشیع ادارسه دارد، ولی برخی از مورخان در شیعه بودن آنان تشکیک کرده و ادلهای واهی مبنی بر سنی بودن آنان ذکر میکنند. برای مثال، برخی از مورخان، دلیل بر سنی بودن ادارسه را پیروی از فقه مالک میدانند. این دلیل، متقنی نیست؛ زیرا به احتمال قوی، ادارسه بهخاطر مماشات و مدارا با مسلمانان منطقه که همگی از پیروان فقه مالکی بودند و برای رسیدن به اهداف خود، فقه مالک را فقه رسمی اعلان کردند؛ ولی آنان در واقع پیرو فقه شیعی بودند. در این جهت، حال ادارسه مانند شیعه زیدیه است که در عقیده شیعه هستند، ولی از جهت فقهی بر حسب مناطقی که در آن زندگی میکنند، پیرو یکی از مذاهب فقهی اهل سنتاند.
- مرابطون (شمال غرب آفریقا)
با تضعیف دولت ادارسه و تقسیماتی که در مناطق حکمرانی آنان به وجود آمد، امویها از اندلس به بخشهایی از ولایتهای حکومت ادارسه تسلط پیدا کرده و حکومت مرابطون را تشکیل دادند. [۱۹]
- فاطمیون (مصر و شمال آفریقا)
خلافت فاطمی از سال ۹۰۹ میلادی به مدت تقریبی دو قرن (تا سال ۱۱۷۱ میلادی) بر بخشهایی از شمال آفریقا حکومت کرد. این دولت بهوسیله عبیدالله المهدی پایهگذاری شد و در طول خلافت آنان، افرادی از همین خانواده عهدهدار خلافت بودند. آنان به گسترش علم، هنر و بازرگانی علاقه فراوان نشان میدادند. از آثار مهم باقیمانده از آنان، میتوان «الازهر الشریف» را ذکر کرد.
- الموحدون (مغرب)
دولت موحدون در سال ۵۱۴ ق بهوسیله محمدبنتومرت در آفریقای غربی و میان بربرها پایهگذاری شد. ابنتومرت بعدها که پایههای حکومتش مستحکم شد، ادعای مهدویت کرد و احادیثی را که از پیامبر۹در خصوص حضرت مهدی۷وارد شده بود، برخود تطبیق میداد. وی گفت: مهدی از مغربزمین ظهور خواهد کرد و من همان مهدی موعود هستم که پیامبر اسلام۹بدان بشارت داده است. با این ادعا وی توانست تعداد زیادی از افراد قبایل بَربَر را بهسوی خود جذب کند و با مرابطین درگیر شود. آنان با حملات مکرر به مناطق تحت سیطره مرابطین، بنیه خود را از دست داده و سرانجام شکست خوردند.[۲۰]
- شیرازیها (امپراتوری کیلوا)
یکی دیگر از حکومتهای اسلامی که قرنها بر مناطق وسیعی از شرق آفریقا حکمفرمایی داشت، حکومت شیعی شیرازیها بود. بنیانگذار این حکومت، شخصی به نام علیبن حسین شیرازی بود که در قرن چهارم قمری همراه با فرزندان و بعضی از اعضای خانوادهاش به سواحل آفریقا رسید. این حکومت قرنها بر مناطقی همچون تانزانیا، موزامبیک، کنیا و سومالی حکمفرما بود. سلسله شیرازیها در نشر اسلام در سواحل شرقی قاره آفریقا، نقش بسیار مهمی را ایفا کردند.[۲۱]
مسلمانان در این قاره علاوه بر تشکیل حکومتهای اسلامی در حدّ کشوری و فراکشوری، مانند حکومتهایی که ذکر شد، اقدام به تأسیس حکومتهای اسلامی محلّی و منطقهای نیز کردند که هرکدام از آنها نقش زیادی در نشر اسلام در میان مردم این قاره داشته است.
در این مورد میتوان به حرکت عثمان دانفودیو در کشور نیجریه، شیخعمر الفوتی در سنگال، شیخحماه الله در کشور مالی و … اشاره کرد. برخی از حکومتهای محلّی در اجرای قوانین اسلامی به قدری مفید بودند که تا به امروز آثار آن در میان مسلمانان دیده میشود.
[۱].، اقلیتهای مسلمان در آفریقا، محمد علی تسخیری، سایت مجمع جهانی تقریب بین مذاهب اسلامی.
[۲]. الثقافه العربیه الإسلامیه فی غرب إفریقیا، عمر باه، ص ۳۲٫
[۳]. السیره النبویه، محمدابناسحاقبنیسار، ص ۳۱۳٫
[۴]. حدائق الانوار، الشیبانی، ج۱، ص ۳۲۱٫
[۵]. سوره نجم، آیه ۳-۴٫
[۶]. مسند الإمام رضا۷، عزیز الله عطاردی، ج۱، ص ۱۸۸٫
[۷]. الثقافه العربیه الإسلامیه، ص ۴۲٫
[۸]. همان، ص۴۱٫
[۹]. رجال الطوسی، ص۱۵۰؛ معجم رجال الحدیث، سیدابوالقاسم خوئی، ج۳، ص۱۱٫
[۱۰]. الشیعه فی المیزان، محمدجواد مغنیه، ص۱۲۸٫
[۱۱]. الدول الشیعیه فی عصرها الذهبی، د.نجاح الطائی، ص۲۸۴٫
[۱۲]. الثقافه العربیه الإسلامیه فی غرب أفریقیا، د. محمد صالح الفلانی، ص۴۱
[۱۳]. دولت ادریسیان، محمدعلی چلونگر و عصمت برزگر، ص۹۴٫
[۱۴]. همان، ص ۹۵٫
[۱۵]. منتهی الأمال، شیخعباس قمی، ج۱، شرح اولاد امام حسن مجتبی۷٫
[۱۶]. همان.
[۱۷]. دولت ادریسیان، ص۹۳٫
[۱۸]. همان، ص ۱۰۳٫
[۱۹]. دراسات فی تاریخ إفریقیا، ص ۱۱۲٫
[۲۰]. دوله الموحدین، علی محمد محمد الصلابی، ص ۳۱٫
[۲۱]. شجره طیبه، سیدمحمد شاهدی، ص ۱۷۵٫