خاطرات ( عزم و اراده – تانزانیا)
عزم واراده (سید سعید اختر رضوی)
مرحوم علامه سیّد سعید اختر رضوی، در روز اوّل رجب سال ۱۳۴۵ ه.ق مصادف با ۵ ژانویه ۱۹۲۷ میلادی، دریکی از روستاهای ایالت بهار هندوستان چشم به جهان گشود، ایشان در همان سنین کودکی دارای استعداد و حافظه بسیار قوی بود، وی توانست دروس مدارس آکادمی را همراه با دروس دینی با موفقیت بسیار زیادی بخواند، از جهت درسی و ذکاوت، ایشان در بین طلاب دینی شهرت خاصی داشتند ومشار بالبنان بود، مرحوم سیّد اختر رضوی در اوایل نوجوانی، علاقه بسیار زیادی به تبلیغ و فعالیتهای تبلیغی داشت، در خاطرات وی ذکرشده است که دریکی از تعطیلات تابستانی (سال ۱۹۴۱ میلادی) که به خانهیکی از بستگانشان در شهر بهار گل (بهار) هند رفته بود، با یکی از مجلات به نام «الواعظ» آشنا شد، وآن را مطالعه کرد، در این مجله، علاوه بر مباحثی در خصوص تبلیغ و شرایط مبلّغ، خاطراتی از مبلّغینی که در کشورها و مناطق مختلف جهان مشغول به تبلیغ بودند، نیز به چاپ میرسید.
از اموری که در این مجله نظر علامّه سیّد رضوی را به خود جلب کرد، گزارش سفرهای تبلیغی روحانیون هند به قارّه آفریقا بود، در این گزارشات اخباری از آفریقا و مشاهدات مبلّغین در این قارّه نیز منعکسشده بود که این خبرها و گزارشات، انگیزهای را در ایشان ایجاد کرد تا خود او، مثل دیگران، برای تبلیغ به مناطق دورافتاده آفریقا برود.
در سال ۱۹۸۶، وقتیکه یکی از دوستان علامه اختر رضوی به نام پروفسور «نوئل کنگ»، از او پرسید: «این علاقه شما به تبلیغ در بین بومیان آفریقا، از کجا نشأتگرفته؟» در جواب به خاطرات همان تابستان سال ۱۹۴۱ اشاره کردند، وی به این پرفسور گفت؛ که مطالعه گزارشها و خبرهای مبلّغین از آفریقا در ایشان انگیزه ایجاد کرد.
این عشق و علاقه به خدمت در آفریقا که در ایشان ایجادشده بود، در سال ۱۹۵۹ م جامه عمل به خود پوشید، در این سال به دعوت فدراسیون خوجه های آفریقا، به تانزانیا دعوت شدند و جهت تبلیغ به این کشور آمدند، لازم به ذکر است که شیعیان خوجه اثنی عشری سابقاً از علمای شیعه عراق و هند و ایران برای تبلیغ به کشور تانزانیا دعوت میکردند، ولی تمام فعالیتهای آنان متمرکز در مراکز و مساجد و حسینیه شیعیان خوجه بود و برنامهای برای تبلیغ دین اسلام و مذهب اهلالبیت علیهمالسلام در بین آفریقاییهای سیاهپوست نداشتند، علاوه بر اینکه تمام برنامهها در مساجد و حسینیههای آنان به زبان اردو و یا گجراتی اجرا میشد و اساساً شیعیان خوجه در آن عصر هیچ تمایلی به اختلاط با بومیان نداشته و حتّی آنان را در ورود به مساجد و حسینیههای خود ممنوع میکردند، هرچند بعضیاوقات در بین مسئولین خوجه بحث تبلیغ در بین بومیان به میان میآمد، ولی بهطورجدی این فکر هیچگاه عملی نشد تا آن زمانی که مرحوم سید اختر رضوی به این دیار، شدّ رحال کردند و در منطقه تانگانیکا مشغول به تبلیغ شدند، ایشان در همان اوایل حضور خود در این کشور، این فکر را در سر داشتند که مرکزی را برای تعلیم و تربیت بومیان راهاندازی کنند.
در هر صورت آقای علاّمه سیّد سعید اختر رضوی سال ۱۹۵۹ میلادی از شهر بِهار هندوستان جهت تبلیغ به کشور تانزانیا شدّ رحال نمود، ایشان دارای عزم واراده بسیار قوّی درزمینهٔ تبلیغ و فعالیتهای پژوهشی بودند. وی سالیان سال در این کشور و سایر کشورهای شرق آفریقا وحتی اروپایی وآمریکایی منشأ خدمات بسیار بزرگی در جهت نشر مذهب حقه بودند، سید سعید اختر رضوی توفیق راهاندازی اوّلین حوزه علمیّه در آفریقا را داشته اند، ایشان با مساعده برخی از خیرّین شیعیان خوجه اثنی عشری مرکز بلال مسلم میشن (حوزه علمیه بلال) در سال ۱۹۶۵ میلادی را راه اندازی کرد، این حوزه تاکنون صدها نفر فارغالتحصیل داشته که هرکدام از این عزیزان در گوشه و کنار کشور تانزانیا و کشورهای پیرامونی آن مشغول خدمت به مذهب تشیع هستند.
سیّد در هدایت وارشاد بومیان با صبر تحمل خاصی با آنان تعامل می کرد وبطور متواضعانه ای به سراغ آنان می رفت، وبا آنان به گفتگو می پرداخت، به عنوان مثال ایشان شنیده بود که یکی از علمای شهر «لوشوتو» در فاصله نزدیک به ۵۰۰ کیلومتری دارالسلام، تمایل به مذهب شیعه دارد ولی فرصت نمی کند که به دارالسلام بیاید وسوالاتی که در خصوص مذهب دارد از ایشان بپرسد، سید اختر با امکانات بسیار ابتدایی آن زمان ونبود وسیله نقلیه مناسب وجاده های خراب، تصمیم می گیرد که خود به آن شهر سفر کند وبا این عالم ملاقات داشته باشد، ایشان وسیله ای را اجاره کردند وبه شهر لوشوتو رفتند وبا این عالم چند روزی به بحث مناظره پرداختند، نتیجه این رنج سفر واین جلسات، شیعه شدن این عالم (آقای شیخ ذکری کیوندو) شد، بعدها این عالم خود یکی از بازوان سید در امر تبلیغ مذهب حقه در این کشور گردید.
سید اختر رضوی صاحب تألیفات زیادی به زبانهای مختلف انگلیسی، اردو، سواحیلی، عربی وفارسی میباشد،ایشان بیش از ۱۲۰ جلد کتاب بزرگ و کوچک تألیف و ترجمه کرده است، از مختصات علمی ایشان عزم و اراده در فراگیری زبانهای مختلف بود، بنده سالهای ۱۳۷۱ و۱۳۷۲ شمسی که در کشور تانزانیا بودم توفیق نصیبم شده بود که برخی از روزها خدمت ایشان میرسیدم، دریکی از ایّام که به منزل ایشان رفتم، به من اشاره داشتند که طلبه میبایست زبانهای گوناگونی را فراگیرد، در آن أیّام که من خدمت ایشان میرسیدم در کنار فعالیتهای تبلیغی و آموزشی و تحقیقی مشغول فراگیری یکی از زبان های اروپایی بودند، شایانذکر است که مرحوم سیّد سعید اختر رضوی زبانهای گوناگونی از قبیل زبان اردو، گجراتی، فارسی، عربی، انگلیسی و سواحلی را میدانست، در آن زمانی که بنده ایشان را دیدم عمرشان بیش از ۶۰ سال بود، اما از فراگیری علم وتحقیقات هیچ خستگی نمی کرد، این خاطره در این حقیر تأثیر گذاشت و عشق و علاقه به فراگیری زبانهای گوناگونی پیدا کردم.
یکی ا زبانهای که ایشان تبحر خاصی در آن داشتند زبان سواحیلی است،[۱] ازآنجهت که ایشان از بدو ورود، علاقهمند به تبلیغ و تعلیم در بین بومیان بوده و مهمترین راه ارتباط با آنان، فراگیری زبان سواحلی بود، فلذا ایشان همت گمارد و زبان سواحیلی را طی سه سال، با تمام ادبیات وریزه کاری این زبان فراگرفت، در تکلّم به این زبان بهقدری مهارت پیداکرده بود که وقتی صحبت میکرد کسی نمیتوانست تشخیص دهد که ایشان هندی است. در خصوص فراگیری زبان سواحیلی، اینچنین در یادداشتهای خود آورده که من روز پنجم که به شهر لیندی تانزانیا رسیدم، به کتابفروشی مراجعه و کتاب تعلیم زبان سواحیلی را خریداری کردم و بعد از چند روز به یکی از مؤسسات آموزش زبان سواحیلی ملحق شدم و همیشه بهعنوان شاگرداول کلاس مطرح بودم. زبان سواحیلی را ایشان به گونه فراگرفته بود که برخی از مترجمین، جهت تصحیح ترجمههای خود به ایشان مراجعه میکردند، آقای شیخ مسبّح شعبان یکی از شیعیان بومی و از شاگردان ایشان میگوید: «که من ترجمه برخی از مقالات و کتب علامه رضوی را به زبان سواحیلی انجام میدادم، پس از ترجمه، متن ترجمهشده را بر ایشان میخواندم و سیّد اشتباهات من را تصحیح میکرد».
انگیزه فراگیری زبان سواحیلی ایشان خاطره بسیار شنیدنی دارد و آن اینکه، هنگامی که سید اختر به تانزانیا آمد، شب ولادت حضرت زینب (س) در مسجد خوجه ها برنامه سخنرانی داشت که ایشان اشتباهاً به ذکر مصیبت آن حضرت پرداخت و تصور کرد که امشب شب رحلت آن حضرت است، پس از سخنرانی کمیته خوجه ها تشکیل جلسه داده و گفتند کسی که فرقی بین ولادت و رحلت نگذارد، نمی تواند در این مسجد برنامه ای داشته باشد، فلذا تصمیم گرفتند که ایشان را به شهر لیندی به طرف جنوب کشور تانزانیا که تعدادی از شیعیان خوجه در آن زندگی می کردند اعزام کنند. سید اختر می فرمودند وقتی من وارد این شهر شدم دیدم که فرصت بسیار زیادی در اختیار دارم که بایستی از آن استفاده کنم، فلذا کتب آموزش زبان سواحیلی را خریداری و در یکی از موسسات آموزشی این زبان ثبت نام کردم و پس از مدت زمان کوتاهی دروره های این زبان را طی کرده ومدارک آن را دریافت کردم، وآن چنان بر این زبان مسلط شدم، که هنگام صحبت کردن اساتید و مردم عادی تعجب می کردند، پس از مدتی که به دارالسلام برگشتم، برخی از اساتید دانشگاه در خصوص بعضی از قواعد وکلمات این زبان به من مراجعه می کردند.
آقای سیّد سعید اختر رضوی در صبح روز پنجشنبه (۵ ژوئن سال ۲۰۰۲ میلادی مصادف با ۸/ربیعالثانی/۱۴۲۴) هنگامیکه در کتابخانه خود که مشغول ترجمه جلد هفتم تفسیر المیزان بودند، براثر سکته شدید مغزی در کشور تانزانیا رحلت کرد، مضجع شریف ایشان در قبرستان شیعیان خوجه در نزدیکی مسجد آنان واقعشده است.
برخی از فرزندان مرحوم سید اختر رضوی در کسوت روحانیت و امور تبلیغی مشغول می باشند، آقای سید مرتضی رضوی که تحصیلکرده حوزه علمیه قم بود، وبه عنوان دست راست سید در امر تبلیغ به حساب می آمد، بر اثر حادثه تصادف در شهر قم چندین سال خانه نشین شد ونهایتا در سال ۱۳۹۳ ش. در تانزانیا به رحمت خدا رفتند، شایان ذکر است فرزند و داماد سید مرتضی هم اکنون در جامعه المصطفی مشغول به تحصیل می باشند و درایام تبلیغی به کشور تانزانیا رفته و در آنجا مشغول به تبلیغ و تدریس می باشند،
فرزند دیگر ایشان آقای سیدمحمد رضوی یکی از چهره های مقبول نزد خوجه ها هستند که سالیان سال است در کشور کانادا مشغول به تبلیغ وترویج دین اسلام می باشند، ایشان دارای تحصیلات عالیه حوزوی است و تاکنون جهت تبلیغ به کشورهای مختلف جهان سفر کرده و دارای تألیفات نیز می باشند یکی از تألیفات ایشان شیعه در آفریقا است که در واقع کتابچه مرحوم والدشان را ضمن بازنگری و اضافات قابل توجه به چاپ رسانده اند.
از توفیقات اینجانب این است که در سال ۱۳۹۲ ش. در کشورتانزانیا بزرگداشتی برای مرحوم سیداختر رضوی برگزار کردیم که این همایش مقدمه ای شد برای برگزاری همایش سالانه المصطفی تحت عنوان «چهره های ماندگار حوزه» که در قم برگزار شد.
[۱]. زبان سواحیلی در زمره یکی از زبانهای مهمّ قارّه آفریقا و جهان بهحساب میآید. این زبان همچنین بهعنوان میراث فرهنگی مسلمانان در شرق این قارّه از اهمیت خاصی برخوردار است. در بین بسیاری از مردم این منطقه، این زبان بهعنوان زبان اسلام شهرت پیداکرده است و آن را بهمثابه زبان عربی تقدیس میکنند. علماء و مبلّغین مسلمان این مناطق حتماً میبایست این زبان را مسلّط باشند.
از امتیازات این زبان بر سایر زبانهای محلی آفریقا این است که زبان سواحیلی دارای قواعد املائی و رسمالخط است و همین امر سبب سهولت در فراگیری آن شده است. از امتیازات دیگر این زبان که کمتر در زبانهای دیگر یافت میشود این است که همه حروفی که تلفظ میشود نوشته هم میشود، از طرفی زبان سواحیلی، هرچند از جهت ساختاری به گروه زبانی قبیله بانتو نزدیک است، ولی همچون زبان هوسا که از آن قبیله هوسا و زبان پلار که مخصوص قبیله فلانی است، زبان قبیله خاصی به شمار نمیآید. بیش از یکصد قبیله در شرق این قارّه به زبان سواحیلی تکلّم میکنند. این زبان تا چندین دهه قبل با رسمالخط عربی نوشته میشد و بسیاری از کتب تألیف شده قدیم به خطّ عربی است که برخی از آنها در کتابخانههای این کشور و بخصوص در زنگبار از آنها نگهداری میشود، ولی از اواسط قرن نوزدهم و با ورود اروپاییها به زنگبار و سواحل شرق آفریقا رسمالخط لاتین در کنار عربی جای خود را در بین برخی از مردم بومی، بخصوص تحصیلکردههای مراکز آموزشی مستعمرین، بازنمود. پس از حضور گسترده انگلستان در زنگبار وتاگانیکا بهویژه بعد از جنگ جهانی اوّل که منجر به بیرون راندن آلمانها از این مناطق شد، خط لاتین بهطور گستردهای مورد تشویق قرار گرفت. از دهه ۱۹۳۰ میلادی رسمالخط لاتین به الفبای رسمی زبان سواحیلی مبدل شد و مورداستفاده مردم کنیا و تانزانیا و سایر کشورهای این منطقه قرار گرفت و با تأسیس مدارسی به سبک جدید و ایجاد روزنامههای انگلیسیزبان، رسمالخط عربی برای همیشه از ادبیات سواحیلی حذف شد.
امروزه زبان سواحیلی بهعنوان مهمترین زبان ارتباطی بین مردم، در مناطق شرق آفریقا مورداستفاده کلیّه قبائل است. این زبان در کشور تانزانیا و کنیا بهعنوان زبان رسمی بهحساب آمده و در کشور تانزانیا حتّی مکاتبات اداری و زبان تدریس، در کلیّه مراحل آموزشی سواحیلی است. میتوان گفت زبان سواحیلی در کشورهای تانزانیا، کنیا، رواندا، بروندی، اوگاندا، جنوب سومالی، شرق کنگو، شمال موزامبیک و تا حدودی در کشور عمان منتشر است. شایانذکر است که بسیاری از عمانیها که رابطهای با جزیره زنگبار دارند این زبان را میدانند، حتّی سلطان قابوس پادشاه عمان و شیخ خلیل مفتی این کشور و بسیاری از شخصیتهای علمی و سیاسی این کشور با این زبان آشنا هستند. تعداد متکلمین این زبان را تا ۱۵۰ ملیون نفر ذکر کرده اند. (خورسید شرق، سید محمد شاهدی،ص۵۹)
نظر بدهید