خاطرات (داستان زنبور مرحوم نخودکی-سودان)

  • داستان زنبور مرحوم نخودکی(سودان)

یکی از فضلاء قم که جهت تدریس در معهد إمام جعفر الصادق (ع) از ایران به سودان تشریف آورده بودند، روزی در جمع طلاب واساتید این حوزه وبرخی از شیوخ  سخنرانی داشتند، ایشان قبل از سخنرانی از من سؤال کردند، که چه موضوعی برای آنها جاذبیت دارد و جلب توجه می کند، من عرض کردم اینها صوفی هستند و مسائل عرفانی و اخلاقی، برای آنان جاذبیّت خواهد داشت، ایشان موضوع سخنرانی خود را به اخلاص در عبادت و این که اخلاص انان را به درجه ای از معنویت می رساند، اختصاص دادند، ایشان مطالب جالبی را در این زمینه مطرح فرمودند، وبالمناسبه یکی از داستانهای مرحوم شیخ حسن نخودکی را برای شرکت کنندگان بیان فرمودند، ایشان داستان زنبورانی که به باغ کشاورزی می آمدند ومحصولات وی را خراب می کردند ذکر فرمودند.

 داستان زنبور، بدین شرح که مرحوم نخودکی به باغ یکی از متدینین می رود و از باغ و محصولات آن از کشاورز سؤال می کند، باغبان می گوید تنها مشکل من وجود زنبورهایی است که انگورهای ما را می خورند وما نمی توانیم کاری بکنیم، مرحود نخودکی گفتند که این که مشکلی نیست شما به زنبورها بگو از باغت بیرون بروند، صاحب باغ خندید و گفت مگر امکان دارد که من به آنها بگویم که از باغ بیرون بروند، مگر زنبور زبان من را متوجه می شود، مرحوم نخودکی فرمودند این که کاری ندارد، مرحوم نخودکی به زنبور ها اشاره کردند وگفتند: ای زنبورها از این باغ بیرون بروید، تمام زنبورها از در باغ بیرون رفتند.

 این داستان را این دوست به نام «القصّه الزنبوریّه» بیان کرد،ایشان در سخنرانی خود کلمه زنبور را تکرار می کرد و دوستان شرکت کننده درجلسه بسیار می خندیند، این دوست عزیز تصور می کرد که مطالب برای شرکت کنندگان بسیار جالب است، فلذا بسیار پیاز داغش می کرد و داستان مرحوم شیخ نخودکی را با آب و تاب بیان می کرد و شرکت کنندگان بیشتر می خندیند، غافل از اینکه زنبور در زبان عربی سودانی به معنای «ما یقبح ذکره من النساء» است، ایشان در ذکر این داستان چندین مرتبه می گفت: « أخرِجُوا أیّتها الزَنابِیر» و اینها می خندیدند، و توجه نداشت که معنایش بد است، بعد از سخنرانی ایشان از سبب خنده و خوشحالی دوستان جویا شد، من عرض کردم معنای زنبور در سودان مایقبح ذکره من النساء  است، این دوست محترم بسیار خجالت کشید، من هم معنای زنبور را در زبان عامیانه سودانی تا آن روز نمی دانستم، ولی وقتی حضار در سخنرانی وی خیلی می خندیند، سبب خنده آنان را پرسیدم، گفتند چنین معنای دارد.